-
مرغ ارزون ؟ فعالیت هسته ای ؟
یکشنبه 2 بهمن 1384 11:40
بحث ایران حسابی در همه جای دنیا سر زبان هاست و با اومدن عمو محمود که دیگه نگو و نپرس . دولت ایران با مطرح کردن سوالهای جالبش که خدا می دونه از کجا اومده و به کجا داره میره تونسته خودش را در دنیا مطرح کنه اما ممکن هست این مطرح شدن زیادی پایان خوبی نداشته باشه . آیا واقعا جواب دادن به این سوالها دوای درد ی برای حقوق بشر...
-
انرژی هسته ای یا پول برره ؟
چهارشنبه 28 دی 1384 15:24
این هم شده ماجرایی برای خودش از دانشگاه که می یومدم یک خانومه داشت بچه کوچیکش را دعوا می کرد ...که ... بابات پول می ده که بری این آشغالها را بخری . آخر من و بابات را می کشی لازم نکرده و و و ... سوار تاکسی شدم و توی فکر این جریان بودم که دیدم به به که یک خانم داره می گه این ها را برا پسرم می خوام .. عاشق کیوون هست...
-
۲ سوال و تمام......
یکشنبه 25 دی 1384 09:42
دیروز تمام سخنان عمو محمود رو دونه به دونه گوش دادم . و چه عمیق ... خوب می دونید چی هست شاید من هنوز بچم خوب حالا باید ببینیم که جواب های این ۲ سوال را کی می دن ... تا عمو محمود سوال های بعدیش را مطرح کنه از قراره معلوم سوال زیاد هست اگر فرصتی برای مطرح کردنش بشه .... چی میشه ؟ yaveh_gooyan@yahoo.com
-
گربه یک چیزی میگه ....
یکشنبه 18 دی 1384 10:36
امروز اولین جمله ای که شنیدم این بود ....... !!!! نمرد ؟؟؟؟؟ شارون هم شده برای ما داستانی نشستیم منتظریم که آدمها بمیرن .. که چی ؟؟؟؟ به هر حال کار ما شده دعا و نفرین و از رو پرچم کشورها با ماشین رد شدن ... حتما حکمتی داره که من نمی دونم . شما می دونید ...؟ yaveh_gooyan@yahoo.com
-
Iran to buy airplanes from China
یکشنبه 11 دی 1384 10:36
این چین هم شده داستانی برای خودش یادمه یک بار توی خیابون یک آقایی می گفت فقط ۲ تومان نگاه کردم دیدم کفشه . چه ارزون . دورشم خیلی شلوغ بود . همه می خریدن ... چه جورم ... از کجا رسید به کجا . از کفش شروع شد . حالا رسیده به هواپیما .. باز هم خدا عمرشون بده؛شاید باعث شد یکم با خیال راحت تر بریم هوا .. به هر حال اینکه فعلا...
-
نا کجا آباد
شنبه 10 دی 1384 12:33
شاید این بار من نیز در هیایوی باورهای پوچ اطراف درگیر نا کجا آباد شدم . نه تنها من بلکه بسیاری را می بینم که این چنین درگیر هستند و چه دردناک . امروزه انسانهای زیادی هستند که به راحتی باورهای خودشون را به تماشا می گذارن و مجبوری تو هم تماشاگر شی . حالا اگه تماشاگر نباشی اینجا مشکل پیش می یاد . مرد خسته ای را دیدم که...
-
سیستم بستن را برو تو کارش ...
یکشنبه 4 دی 1384 10:23
داستان ما ادامه پیدا می کنه تا به روزی می رسه که قراره همه به صورت تدریجی به باورهای غم انگیز زندگی عادت کنند . عمو محمود قصه ما مثل بعضی از بابا ها با موسیقی آبش توی یک جوب نمی ره و حالا این همه کاست و استعدادهای درخشان موسیقی هم گور باباشون .... به هر حال اینکه قراره برگردیم به عصر سکوت .. البته بد هم نمی شه چون...
-
و اینبار ....
جمعه 25 آذر 1384 17:58
روزی روزگاری مردی یود به نام هیتلر . این آقای هیتلر یک صبح زیبا که از خواب بیدار شد رفت و تعداد زیادی از یهودی ها را کشت سالها گذشت تا اینکه عمو محمود قصه ما تصمیم گرفت این قصه را برای همه تعریف کنه راستش اول خیلی فکر کرد اما دید این قصه از همش بهتره .آخه مگه نمی دونید ... مردم گرسنه با اون شکمشون سیر می شه . توی این...
-
حرف اول
سهشنبه 22 آذر 1384 14:01
سلام شروع (داخلی اتاق خبر ) من مسئول نیستم .... اطلاعات به روز ...سیاست هایی نا مرتب مانند علف های جلوی در دانشگاه .... هدف : نا معلوم ...شاید در امتداد c-130 .... یکی یک چیزی میگه من هم می گم تو هم می گی .... میتونیم با هم بگیم .... yaveh_gooyan@yahoo.com