someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

شعری تازه

 

17

سکوت کوچه را می شکنم و فریاد می زنم ،

بر بارش چشمان خورشید در کهکشان تاریکی

.

گل های یاس را به پای دختر کاروان لبخند می ریزم ،

و نور را در رگ های سیب می کارم

.

خواب میخکی را می نویسم

.

شعری آشنا را می خوانم

.

و دوست می دارم هر آنچه دوست داشتنی است

 

18

.

ثانیه ای تبخیر شد در حرکت مداوم عقربه ی زمان ،

و دستی در مسیر خواب ،

به فراموشی سپرده شد

 

19

.

با نفس های باد همگام می شوم ،

صنوبرها را می پیمایم ،

و در ابعاد رشد سبزه ،

به جستجوی حجم آسمان می گردم ،

در امتداد برگ ها

 

20

.

وزش ، باغ را رقصاند ،

در خلوت فضا

.

دنبال روزنه ای میان چشمهایت محو شدم