۷
از باورهایت بارور می شوم
وقتی می خندی
8
تشنه زمزمه ات بودم
آمدی
سیرابم کردی
9
به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داشتی
اما
آسمان ابری بود
10
یک ورق نگاه تا آخر بودن ها کافیست
آفتاب گردانی می شوم ،
و به دنبال دستان گرمت ،
حرکت می کنم ،
11
پروانه ها می خوانند سرود سنگ را
و تنها، بی آب می شکند در حرکت ناگهانی باد .
اهل دیار تاریکی به سوگ سحر می نشینند ،
و ناگاه به خواب می روند
در آغاز بیداری بنفشه ها .
کوچه شهر دلم از صدای پای تو خالیههههه.......
چقدر سخته بی تو از کلامت سخن گفت.چه عاشقانه پر کشیدی.رفتی و فکر نکردی ما اینجا برای خوردن یک سیب چقدر تنها مانده ایم؟؟؟
سلام علی عزیز.من هیچ کلامی برای تسلای اندوهت ندارم که گاه واژه در میماند.همانطور که هیچ گاه به سیروس رومی و اعظم نازنین تسلیت نگفتم.همانطور که وقتی عید در خانه استاد دیدمت کلامی برای گفتن نبود.تسلیت برای از دست دادن همچون سحر خیلی ناچیز است.راجع به اندوهم در ابدیت سحر مطلبی تو وبم گذاشتم که خوشحال میشم بخونی و نظر بذاری.میدونم آدم یاد میگیره و عادت میکنه که با دردش هم زندگی کنه اینو تجربه کردم و میفهمم.
آمدی سیرابم کردی و رفتی و ویرانم کردی
سحر جونم
دوست دارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم
آرامش می خوام براتون ...
سحرجون
من آخرین کسی بودم که لینکم کردی وطمون باش آخرین کسی هستم که ممکنه تورو فراموش کنه
باور کن اگه قرارباشه همه ی ئنیا تورو فراموش کنن من آخریم اونم اگه بخوام فراموش کنم اینکارو با شرمندگی میکنم
آرام بخواب
باادب واحترام
خواب از سرم پرید
.
.
.
.
.
بانو چفدر خواب تو سنگین است....
سحرم دارم می رم زیارت خونه خدا
یادته روز تولدت گفتی دوست داری بری مکه؟؟ من می رم به جای تو زیارت می کنم هرچند که می دونم خودت هستی اونجا........ حلالم کن مهربونم
خیلی قشنگ مینویسین....
میخوام بیشتر باهاتون باشم تا منم مثل شما بشم تو نوشتن...
البته اگه اجازه بدین..ممنون میشم..
میخوام که کمکم کنین..
آرام باشی ای دخترک عجول
این همه عجله برای رفتن
...
سلام ....
خوشحالم که دوباره بعد از مدت ها تونستم دوباره وبلاگتو ژیدا کنم و بیام بهت سر بزنم
واسه اینجا خیلی دلم تنگ شده بود
by the way...what does some one say????
پیش منم بیا...دانشجوی خب انگلیسی هستی؟
منم دانشجوی زبانم اما نه مترجمی من ادبیات میخونم
سبز و شاد باش
جایی دیگر..
فصلی دیگر...
ای من..
ای تو..
نمی دانم..
دیریست که از خانه خرابان جهانم.. بر سقف فرو ریخته ام چچلچه ای نیست.. در حسرت دیدار تو آواره ترینم.. هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست
بهار اومد بازم تنها دارم هفت سینو می چینم
تو رفتیو حضورت رو کنار ماه می بینم
بهارا پشت هم میرن گلا اما نمی میرن
شبا تو باغچه گلدونا برات مهمونی می گیرن
بخواب آروم گل نازم من امشب با تو همرازم
بخواب آروم گل نازم
می دونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیاییی که ادمک ندارههههه
سلام سحرم دیشب خوابتو دیدم، خوب بودی ولی آشفته امروز برات خیرات کردم عزیزم نبینم آشفته باشی
سحر عزیزم
میدونی چرا اینجارو اینقدر دوست دارم؟
اینجا همه چیز آرومه. نه عجله ای، نه شتابی ، نه استرسی. آرامش خالص و ناب. بدون هیج دغدغه ای برای گذشته و آینده
سحر چطور میشه فراموشت کرد
سحر تو در قلب و روح تک تک ما زنده ای
چقدر خوبه که هنوز هستی ...