someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

شعری دیگر

 

در مرز تاریکی ،

خورده لذتی در آیینه ،

مرا در آغاز شب برهنه می سازد

.

در نیایش تو مست می شوم ،

و به درگاه تو ،

خود را در لحظه های نهفته ،

قربانی می کنم

22  

.

عریانی مرد چشمانم را تسخیر می کند

  

می دانم برهنگیم را با هیچ برگی نخواهم پوشاند

  

چشمانم در پیچ و تاب باورهایش غرق می شود

با آغوشش یکی می شوم

  

بوی نمناکی تن فضا را پر می کند

...

مرد آرام در وجودم تکرار می شود

نمی هراسم چشمانم را به دنیا می بندم

سکوت ، صدای بودنم را تکرار می کند

  

گویی روز از همیشه تاریک تر است