someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

اندوه یاد سحر رومی

این کتاب یادنامه ای است برای پرنده ای که پرواز را به خاطر داشت چون می دانست پرنده مردنی است

این کتاب گزیده ای از شعر ها و نوشته های اوست و به خاطر محدودیت حجم کتاب و محدودیت هایی که خودمان اعمال کردیم ، نتوانستیم تمام کارهای او را به چاپ برسانیم.

در این مدت تمامی دوستان و آشنایان در سوگ او سنگ تمام گذاشتند که از همه متشکرم که ما را با این واقعیت روبرو کردند که چه دوستان و خویشان مهربانی داریم و چه مردم خوبی.

رفتن حق است . روزی نعمتی عطا می شود و روزی دیگر آن نعمت را از تو میگیرد . شکایتی نداریم هر چند فکر می کنیم او زود رفت در زمانی که در حال شکفتن بود.

یادش گرامی و روحش شاد

نظرات 37 + ارسال نظر
همسایه چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 ساعت 11:35 ق.ظ http://hamsayehh.blogfa.com

سلام..
کار ارزشمندی کردین و امیدوارم بتونم نسخه ای از اون کتاب و داشته باشم و در جلسات و انجمن های شعر در مشهد ایشونو بیشتر معرفی کنیم..
با آرزوی سلامتی و شکیبایی برای شما استاد رومی و جناب تاجیک...

سیب ترش چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام

خسته نباشید و یه تشکر ویژه به خاطر کار ارزشمندتون

میشه بگید چطوری میشه تهیه کرد کتاب سحر عزیز رو؟

ممنون از شما .

سیب ترش جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 01:36 ب.ظ

جلد کتاب که صورت غمگینی رو نشون می ده

دخترک چشمهایش بارانیست از غم فراق .....

سیب ترش جمعه 25 اردیبهشت 1388 ساعت 03:21 ب.ظ

شبای رفتنه تو
شبای بی ستاره ست
ببین که خاطراتم
بی تو چه پاره پاره ست

با هر نفس تو سینه بغضه تو تو گلومه
با هر کی هر جا باشم عکسه تو روبرومه

فریبا شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 09:54 ق.ظ

نمیدونم این کتاب چه حس به آدم میده..میخونمش غمم بیشتر میشه..خیلی زیبا است آقای رومی خسته نباشید میگم..اما انگار دلتگی های ما بشتر شد..
وای خدا ..

شازده خانوم شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 10:59 ق.ظ http://shazdekhanoom.blogsky.com

این یکی از اون مواردیه که آدم نمیدونه چی باید گه اما این تلاش برای زنده نگه داشتن نام اون عزیز قابل تقدیره

... شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 11:34 ق.ظ http://coldestdark.persianblog.ir

..
......
.......
......

دهکده رویا شنبه 26 اردیبهشت 1388 ساعت 01:10 ب.ظ

من چی دارم می بینم؟ خانم سحر رومی فوت کردن؟ کی؟ چطوری؟ یا برداشتم از نوشته اشتباه بوده؟

.... یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 ساعت 08:44 ق.ظ

سحرعزیزم همیشه زنده هستی
همیشه بین ما هستی

محمود یکشنبه 27 اردیبهشت 1388 ساعت 12:59 ب.ظ http://aboaftab.blogsky.com/

ممنون از اطلاع رسانی تون
یادش گرامی!

فریبا دوشنبه 28 اردیبهشت 1388 ساعت 05:50 ب.ظ

راستی سحر یک گوشواره جدید خریدم..بازم گوشواره!

شهرزاد سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 02:34 ق.ظ http://www.shrn.blogfa.com

سحر دلم واست تنگ شده هر موقع میام تو بلاگت تا ۲ روز چشمام گریونه

نازلی سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 11:14 ق.ظ

سحر عزیزم یادت برای ما عزیز و گرامی است
من که احساس می کنم از بدی های این دنیا رستی و الان آرومی و به همین دلیل آرومم
دوست دارم ...و کاش می دونستم که کتابت رو از کجا میشه تهیه کرد و در اختیار بچه های دانشکده گذاشت .

سیب ترش سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 11:33 ب.ظ

می دانم
کوله ام سنگین و دلم غمگین است
اما تو دلواپس نباش ! بهار بانو
نیامدم که بمانم
تنها به اندازه ی نمباره یی کنارم باش
تمام جاده های جهان را
به جستجوی نگاه تو آمده ام
پیاده
باور نمی کنی ؟
پس این تو و این پینه های پای پیاده ی من
حالا بگو
در این تراکم تنهایی
مهمان بی چراغ نمی خواهی ؟
یغما گلرویی

سیب ترش سه‌شنبه 29 اردیبهشت 1388 ساعت 11:44 ب.ظ

جدایی‌

جُدایی‌ هَم‌ چون‌ میله‌ای‌ در هوا مُعَلَق‌ است‌
به‌ صورتَم‌ می‌کوبَد ، می‌کوبَد ، می‌کوبَد...
گیج‌ می‌شَوَم‌ .

می‌دَوَم‌ ،
جُدایی‌ رَهایم‌ نمی‌کنَد !
زانوانَم‌ نفس‌ می‌بُرَند...
می‌اُفتَم‌ .

جُدایی‌ زمان‌ نیست‌ ،
راه‌ نیست‌ !
جُدایی‌ پُلی‌ در میان‌ِ ماست‌ !
باریک‌تَر زِ مو
بُرّنده‌تَر از شمشیر !

باریک‌تَر زِ مو بُرّنده‌تَر از شمشیر ،
جُدایی‌ پُلی‌ در میان‌ِ ماست‌
حتا آن‌ زمان‌
که‌ زانو به‌ زانوی‌ یکدیگر نِشَسته‌ایم‌ !
یغما گلرویی

ج.ج چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388 ساعت 11:41 ق.ظ

استاد عزیز جناب آقای رومی
با سلام و احترام .
مجددا تسلیت عرض می کنم. از همت شما در انتشار این کتاب بسیار تشکر.
خانم رومی بسیار پرانرژی بسیار با انگیزه دانشکده خبر را پیگیری می کرد.
روحششاد و یادش گرامی باد.

شیرین پنج‌شنبه 31 اردیبهشت 1388 ساعت 11:24 ق.ظ http://tanhaeehayam.blogsky.com

وای خدا خیلی کار قشنگی کردید
متشکرم

سیب ترش جمعه 1 خرداد 1388 ساعت 01:41 ق.ظ

باورم شده بود،
که دیگر صدای تو را در سکوت ِ تنهایی نخواهم شنید!
راستی در این هفته های بی ترانه کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من و این دفتر ِ سفید،
به گوشت نمی رسید؟
تمام دامنه ی دریا را گشتم تا پیدایت کردم!
آخر این رسم و روال ِ رفاقت است،
که دی نیمه راه ِ رؤیا رهایم کنی؟

سیب ترش شنبه 2 خرداد 1388 ساعت 11:31 ب.ظ

دوستش‌ می‌داشتم‌ُ هَر از گاهی‌ نیز او دوستم‌ می‌داشت‌!
مگر می‌شَوَد چشمان‌ِ دُرُشت‌ِ آبی‌ِ او را دوست‌ نداشت‌!
با این‌ خیال‌ که‌ او دیگر نیست‌،
با حِس‌ِ از دست‌ دادنش‌، می‌توانَم‌ غم‌ْناک‌تَرین‌ ترانه‌ها را بنویسم‌!
یغما گلرویی

محمود یکشنبه 3 خرداد 1388 ساعت 04:26 ب.ظ http://www.mkamali.blogfa.com

سلام. نمیدونم چی بگم فقط زیاد خوب نیستم. خوشحال میشم سر بزنی و نظرتو بدونم
خیلی وقت است روی متن و حاشیه ی زندگی و بازی هایش به جز تصویر بخار آلود سقوط هیچ چیز دیگه ای نیست . این همه خاموشی و سکوت از نیمه مرده من خبر می دهند. دود سیگار در سینه ام گره میخورد و با هزاران حرف نگفته از بین لبهایم به ذره ذره هوا ملحق میشوند. روزها روی خطوط موازی مرگ و زندگی و تکرار بی اهمیت تنفس، کثیف و گرم میگذرند. پیدایت می کنم از لابه لای این کلمات ، این کتابها، از لابه لای ورق های همنوایی شبانه ارکستر چوبها، سمفونی مردگان، سقوط، بوف کور، بیگانه، تونل، و این همه کتاب که در غیاب تو سرگرمشان شدم. لابلای سیاست این مملکت که معلومه وقتی ماهی تو حوض نباشه، قورباغه سالاره! (به کسی ربط نداشت!) از فاصله های بداخلاقی ها و سیگارهای پشت سر هم و پرسه های بلا تکلیفی. از میان گذشته های مزخرف و آینده ی شاید سگی. به درونم فرار میکنم. وقتی خیابان میجوشد و تو یخ زده ای، همه اینها از تولدت شروع شده و از اولین تکان بی سرانجام صفحات زمستان زده ی تقویم ... خودم را سرگرم کرده ام . فکر میکنم، به همه چیز. فکر میکنم به سالهایی که گذشت. هیچ جوری نمیشود این وهم لعنتی را روی کاغذ سرازیر کرد.

مینا منصوری یکشنبه 3 خرداد 1388 ساعت 09:14 ب.ظ http://minamansouryyy.blogfa.com

وااای
سلام علی عزیز و آقای سیروس رومی مهربون
مرسی
مرسی از اینکه شما هستید و به کوشش این هستید تا یاد سحر عزیزمون رو زنده نگه دارید
خیلی خوشحال شدم وقتی دیدم که علی جان نوشته کتاب سحر چاپ شد
کاش خودش بود و این ثمره رو میدید
دلم خیلی براش تنگه
جرات ندارم بهش زنگ بزنم
هنوز باورم نمیشه
باز هم ممنونم از زحماتتون
ممنونم که هستید خدایا ممنونم

ستاره دوشنبه 4 خرداد 1388 ساعت 02:53 ب.ظ

سحر غزیزم دلمون برات ی ذره شده
انرژی مثبتتتو لازم داریم
نبرویی که همیشه بهمون این امید رو می داد که مشکلات را جدی نگیریم گذشت داشته باشیم و عاشق
ما رو از یاد نبری
دوست دارم شدید

هوناز سه‌شنبه 5 خرداد 1388 ساعت 01:17 ق.ظ

مرسی از همه ی اونایی که براش زحمت کشیدن... ما به یادش افتخار می کنیم

یاس جمعه 8 خرداد 1388 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام .امیدوارمم انجا هم هستی به فعالیت هات ادامه بدهی
تو هر دنیایی که هستی همه به تو افتخار میکنند
برامون دعا کن جایگاهی مثل تو داشته باشیم

................ شنبه 9 خرداد 1388 ساعت 07:48 ق.ظ

باز روزی دگر شد و تو نیستی ..... به کجا چنین شتابان رفتی سجر حان..... دلتنگتم شدید

علی دوشنبه 11 خرداد 1388 ساعت 08:44 ق.ظ

یادت گرامی
یا حق

سارا......... سه‌شنبه 12 خرداد 1388 ساعت 02:24 ب.ظ

تو رو به وسعت همه بزرگی هات دوست می داریم
یاد ما زمینی ها باش سحر جان

داوود چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 12:10 ق.ظ

سلام به شما استاد رومی مهربان و سلام به علی عزیز
این بهترین کاری بود که می شد برای سحر و دوستداران سحر کرد
ممنونم

دامون یکشنبه 17 خرداد 1388 ساعت 09:10 ب.ظ http://www.damun.blogsky.com

ممنونم سحر عزیز که این شعرها رو نوشتی
ممنونم از همه کسانی که جمع آوریش کردند و چاپش کردند
فقط...
اینجا رو زنده نگه دارید
اینجا یکی از نقاط ثابت کسانی هست که هنوز به زندگی و آینده و عشق و انسان امیدوارند...

شیرین دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 09:32 ق.ظ http://tanhaeehayam.blogsky.com

شیرین دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 09:33 ق.ظ

گفتی که دلتنگی نکن آخ مگه می شه نازنین حال پریشون منو ندیدی و بیا ببین

پرنیا دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 05:55 ب.ظ http://www.havadaran.net

سلام . با حمایت از میرحسین موسوی هوشیاری و بیداری خود را اعلام کنید . دولت میرحسین موسوی ، دولت صداقت و راستگویی . لطفا این جمله رو واسه دوستات اس ام اس کن و ازشون بخواه که اونهام واسه دوستانشون اس ام اس کنن .

پرنیا دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.havadaran.net

سلام . با حمایت از میرحسین موسوی هوشیاری و بیداری خود را اعلام کنید . دولت میرحسین موسوی ، دولت صداقت و راستگویی . لطفا این جمله رو واسه دوستات اس ام اس کن و ازشون بخواه که اونهام واسه دوستانشون اس ام اس کنن .

پرنیا دوشنبه 18 خرداد 1388 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.havadaran.net

سلام . با حمایت از میرحسین موسوی هوشیاری و بیداری خود را اعلام کنید . دولت میرحسین موسوی ، دولت صداقت و راستگویی . لطفا این جمله رو واسه دوستات اس ام اس کن و ازشون بخواه که اونهام واسه دوستانشون اس ام اس کنن .

فریبا شنبه 23 خرداد 1388 ساعت 05:24 ب.ظ

سلام سحری..خوش به حالت امسال رای ندادی..یادته گفتی اگه خاتمی بشه میای توی ستادش!می دونم که اگه الان اینجا بودی که خوش به حالت نیستی می اومدی تو ستاد میر حسین..و حالا تو خوب می فهمی من چه احساس بدی دارم..این دولت وقاحت رو به حد رسونده..می دونم چقدر حالت از احمدی نژاد بد میشد..حالا واقعا خوش به حالت که 4 سال دیگه رو نمی بینی..

نیما پنج‌شنبه 28 خرداد 1388 ساعت 06:09 ق.ظ http://pastou.blogfa.com

ُچقدر خوشحالم از اینکه این کتاب چاپ شده..خدایا من با این دلتنگی چه کنم؟نمی گم کاش این روزها بودی چون می دونم قلبت تحمل این همه تلخی که داره تو ایران اتفاق میفته رو نداره

رضا وحدانی سه‌شنبه 20 مرداد 1388 ساعت 11:43 ب.ظ

دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان گذشتن

آقای رومی عزیز هر چند شما رو هیچ وقت زیارت نکردم اما از بچه های دانشکده تعریفتون رو شنیدم. دوری از سحر برای همه بچه های دانشکده سخت بود برای خیلی ها سخت تر. تسلیت مجدد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد