-
تولدت مبارک سحر
جمعه 10 آبان 1392 21:59
برای به یاد آوردن تو لازم نیست روز تولدت برسد.برای به یاد آوردن تو لازم نیست روز پر کشیدن ات را در تقویم ببینیم.هیچ نشانه و دلیلی برای به یاد آوردن تو لازم نیست.خنده های پر شور تو و نگاه مهربانت نشانه و دلیلی ست که بر روح و قلب تک تک دوستانت حک شده است. تو نمرده ای.تو خودِ زندگی بودی و هستی و زندگی هیچ وقت نمی تواند...
-
مرگ پایان کبوتر نیست
سهشنبه 29 آذر 1390 21:52
تو را چه به تنهایی و سکوت؟ زندگی باید زندگی باید... شاعر چه زیبا می گوید که مرگ پایان کبوتر نیست و کبوتری چون تو که شاعرترین بود و شاعرانه زیست را چگونه می توان به مرگ نسبت داد؟ شاید خودت ندانی ولی عشق و شورت به زندگی، به آدمها و شعر زیستن آموخت به تک تک دوستانت که هنوز مبهوت سفر ناباورانه ات هستند. نه! تو را نمی توان...
-
یاد تو
چهارشنبه 11 آبان 1390 09:53
یاد تو می اید یاد تو میرود یاد تو می اید ان هنگام که لبخندها به اغوش گرم لبها باز میگردند ان هنگام که سرودن شعری عاشقانه اغاز میگردد یاد تو می اید یاد تو میرود چونان قطره اشکی گرم که گاهی از سر شوق و گاهی از سر ؛درد: از بن جان به عمق چشم ها برون میجهد. یاد تو می اید و میرود چونان ستاره های گمگشته در شبان تار چونان...
-
آغاز
جمعه 18 شهریور 1390 22:02
نگاهی به خلوتگاهم نیزه می کشد دلهره ای گوارا نی ها را به هم می بافد به تار چنگ می نوازم و خواب طلایی خلوت خود را به باد می دهم
-
انعکاس تنهایی
پنجشنبه 5 خرداد 1390 13:55
در پایان نور ُ خود را در انعکاس تنهایی می یابم و به آغاز خلوتگاه خود می اندیشم و همه ی وجودم را در انهای خواب به تماشا می نشینم
-
سالگرد پر کشیدن یک فرشته
دوشنبه 29 آذر 1389 08:33
اگر مردم مرا احیا کن اگر مردم مرا دوباره احیا کن با قدرتی که بواسطه اش نخلی برپا میکنی چشمهایت را روشن کن ..از جنوب تا جنوب ...از خورشید تا خورشید گامهایت را بسوی تزلزل نمیخواهم پس به عزایم منشین در غیبتم زندگی کن چنان روزمره که گویی هستم سحر عزیز، بانوی شعر و مهربانی ها : در دومین سالروز ابدیتت به عزایت ننشسته...
-
تولد
جمعه 7 آبان 1389 19:17
در تکاپوی این دنیا و دنیا های دگر یک سال دیگر نیز از سن زمینیم گذشت و در نبود این سال ها چقدر خوب فهمیدم معنای عشق و کامل شدن را دوستان عزیزم دلم برای همتون تنگ شده دوستتون دارم به اندازه همه خوبی های وجودتون
-
بی صدا
شنبه 10 مهر 1389 19:40
از مرگ زمان در فضا به دنبال صدا قرن ها را جستجو کردم تنها یادگاری بود در فضای پر حجم خیالم در فضای اتاق غرق تنهایی شدم ودر لحظه ها به خواب رفتم بیهوده به دنبال کدام لحظه ای؟
-
سکوت مرگ
سهشنبه 5 مرداد 1389 18:16
35 زنجبز تقدیر سخن از راز تو می گوید ، نگاه من در انتظار دقیقه های آفتاب ، در صدای رنگین حیات تو آشتی کردن را تجربه می کند . حضور مرگ ثانیه های هستی را مژده می آورد . گل های یاس خاموش هستند . قفس غریبی من زیر اندوه باغچه به مرگ نشسته است . کودک ها ، بادبادک ها را هوا می کنند ، انعکاس شهر در حرکت بادبادک ها ، زنجیر وار...
-
گمگشته
شنبه 29 خرداد 1389 19:51
33 مرداب نگاهم می لغزد . رگ هایم خون را زمزمه می کند. زمان در رگ هایم گم می شود . و تار و پود وجودم در زیبایی ها برهنه می شود. 34 نسیمی رقص گونه ، مرا نیایش می کند . چرخ می خورم و سبک بر تو می وزم .
-
تنهایی
جمعه 10 اردیبهشت 1389 22:05
31 وقتی دست در دست هم می دهیم ، خورشید و ماه ، یکی می شوند . 32 در هجرت تنهایی برگ ، در پی لبخند تو ، لحظه ها را گم می کنم . در برکه عکس خود را در تنهایی به سکوت می نشینم
-
سال نو بر شما دوستان مهرابانم مبارک
شنبه 29 اسفند 1388 13:46
خاک حدیث دیگری آغاز می کند و بر مرگ پیروز می شود شکوفه ها نوید زندگی جدیدی را بر ترنم باران به انسان هدیه می کنند و من در آغوش این خاک مقدس حضور روئیدن را حس می کنم من آغاز یک پایانم و زندگی را برای شمایانی که زنده اید شاد می خواهم و بهار دل انگیز را همراه با نوروز (عید ملی ایرانیان ) تبریک می گویم سرشار از شادی ،شور...
-
حرفی تازه
سهشنبه 27 بهمن 1388 12:29
29 شب ، از چهره ی زیبای خاموش شبنم ها می چکد . و خدایی گردش ماهی ها را در شیار مه آلود شب نوازش می کند . اندیشه ای بی گاه ، زنجیر وار مرا در بر می گیرد ، می روید ، می رویاند . آسمان را در هراس زمین ، انتظار آغاز نور . 30 عشق بهانه ای است برای بوئیدن صبح
-
اولین نوشته در سال جدید تولد
دوشنبه 21 دی 1388 15:40
۲۷۱۱ نگاهی روان می شو د، از انتظاری که سال هاست ، غبار نیلی شب را زمزمه می کند . 28 خورشید ، از گلیم بافته شده ی گیسوانش می چکد ، باغی نهفته در مرز مهتابی دیاری آشنا اشک می ریزد ، هستی می میرد
-
سالگرد درگذشت سحر رومی
سهشنبه 24 آذر 1388 15:27
سحر جان یک سال است که از پیش ما رفته ای و ما تمام این لحظات را با یاد و خاطره هایت سپری کردیم و زمان چه بی رحم از کنار ما عبور می کند بی تو ..... و کجا هستند ساعت هایی که با تو گذشتند ؟؟؟؟؟ و تا ما تا کجا خواهیم رفت ؟؟ ای سفر کرده مهربان .......... و ما اینک در آستاده شب ُ یکمین سالگرد پرواز تو هستیم و ما هنوزم که...
-
شعری دیگر
چهارشنبه 11 آذر 1388 13:15
25 باران می گرید ، و فضا کیمیای دشت شب می شود . تنها میمانی دشتی آبی و آسمانی سبز . ستاره ها می شکنند . و ظلمت ، لبخند سردی بر لب می آورد ، چهره ای در نگاهت بیدار می شود . 26 چهره ی خود را در دامان شب گم می کنم ، و در کوران نارس لحظه ها ، روزنه ای به اوج می یابم . به بالین خوشه ی شب چنگ می زنم . رها می شوم از ریزش نور...
-
رونمایی 4 کتاب مطبوعات فارس از سیروس رومی تقدیم به سحر
چهارشنبه 27 آبان 1388 11:48
-
تولدت مبارک
شنبه 9 آبان 1388 08:33
هرسال وقتی پاییز هزاران شهاب به سمت زمین هجوم میاوردن از خودم می پرسیدم چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟.... و امسال فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میومدندکه زمینو با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه .... تولدت مبارک
-
حرفی دیگر
پنجشنبه 9 مهر 1388 12:55
23 در هیاهویی سبز ، یک دنیا زیبایی نثار تو باد ، مرا بخوان در این تازگی ، در این وادی بی پایان .. . بهترین حجم زیبایی آرزوی من برای چشمانت... شاد باشی به وسعت زیبایی های خدا 24 سکوت ناب مرا چه ارزان می فروشی مرد ؟ در این آسمان ، مرا رها باید تا اوج تا بودن ... تا سرو .... تا شوق ... . چشمانم ؟ دیوانگی زیبایی است ،...
-
شعری دیگر
دوشنبه 26 مرداد 1388 00:44
در مرز تاریکی ، خورده لذتی در آیینه ، مرا در آغاز شب برهنه می سازد . در نیایش تو مست می شوم ، و به درگاه تو ، خود را در لحظه های نهفته ، قربانی می کنم 22 . عریانی مرد چشمانم را تسخیر می کند می دانم برهنگیم را با هیچ برگی نخواهم پوشاند چشمانم در پیچ و تاب باورهایش غرق می شود با آغوشش یکی می شوم بوی نمناکی تن فضا را پر...
-
شعری تازه
سهشنبه 23 تیر 1388 22:35
17 سکوت کوچه را می شکنم و فریاد می زنم ، بر بارش چشمان خورشید در کهکشان تاریکی . گل های یاس را به پای دختر کاروان لبخند می ریزم ، و نور را در رگ های سیب می کارم . خواب میخکی را می نویسم . شعری آشنا را می خوانم . و دوست می دارم هر آنچه دوست داشتنی است 18 . ثانیه ای تبخیر شد در حرکت مداوم عقربه ی زمان ، و دستی در مسیر...
-
شعری تازه
شنبه 23 خرداد 1388 22:26
۱۱ پروانه ها می خوانند سرود سنگ را و تنها، بی آب می شکند در حرکت ناگهانی باد . اهل دیار تاریکی به سوگ سحر می نشینند ، و ناگاه به خواب می روند در آغاز بیداری بنفشه ها . 12 دری را می گشایم تا راهی بیابم ، به لحظه های آفتاب ، و سخن بگویم ، با پرچین های فصل بیداری 13 خورشید سکوت می کند ، ماه می آید ، لیلی در مجنون غرق می...
-
اندوه یاد سحر رومی
چهارشنبه 23 اردیبهشت 1388 08:35
این کتاب یادنامه ای است برای پرنده ای که پرواز را به خاطر داشت چون می دانست پرنده مردنی است این کتاب گزیده ای از شعر ها و نوشته های اوست و به خاطر محدودیت حجم کتاب و محدودیت هایی که خودمان اعمال کردیم ، نتوانستیم تمام کارهای او را به چاپ برسانیم. در این مدت تمامی دوستان و آشنایان در سوگ او سنگ تمام گذاشتند که از همه...
-
شعر ها (۳)
شنبه 12 اردیبهشت 1388 19:06
۷ از باورهایت بارور می شوم وقتی می خندی 8 تشنه زمزمه ات بودم آمدی سیرابم کردی 9 به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داشتی اما آسمان ابری بود 10 یک ورق نگاه تا آخر بودن ها کافیست آفتاب گردانی می شوم ، و به دنبال دستان گرمت ، حرکت می کنم ، 11 پروانه ها می خوانند سرود سنگ را و تنها، بی آب می شکند در حرکت ناگهانی باد . اهل...
-
شعر ها (۲)
چهارشنبه 26 فروردین 1388 18:47
در پایان نور ، خود را در انعکاس تنهایی می یابم . و به آغاز خلوت گاه خود می اندیشم ، و همه ی وجودم را ، در انتهای خواب به تماشا می نشینم . 4 جلوه ای ، رویایی را دگرگون می کند ، آنگاه که ، آهنگ باد می لرزاند شاخه های غرق در آسمان را . گل می خندد ، و ستاره ها به خواب می روند . 5 وقتی در وسعت آب می باری من غرق نگاهت می...
-
شعرها
سهشنبه 11 فروردین 1388 10:30
1 ۱ چشمانم را به دیدارت می گشایم تا بیگانگی علف را در هیاهوی رنگارنگ زمان باور کنم . خورشید شعله فانوسم می شود ، آنگاه که در جستجوی تو لحظه ها را در تلاطم خواهش سپری می کنم خورشید 2 در ییلاق وسیع ترین سایه آسمان ، در انشعابات آشنای یک راه ، در تپش نازکترین تکان لب ها ، تسلیم نفس های سایه مهتاب می شوم در آغاز پنجره ....
-
عید زمینی
جمعه 30 اسفند 1387 11:32
بهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای زندگیست نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست گرچه کوتاه ترین شبش یلدا یاشه سلامت ُ شاد و موفق باشید سال نو همگی مبارک خدایااااااااااااااااااااااااااااا عاشقتم
-
گام های دیگران 5
سهشنبه 27 اسفند 1387 12:16
منصور پایمرد برای سیروس رومی و اندوه بزرگش آسیاب به نوبت از آن همه کبوتر چرا تنها تو نفس افعی را دیدار کردی ؟ ( ... دیدار به قیامت که زهر در جان من است و پرواز در بال های تو ! ) *** چه بی نوبت نی زن افعی را به افسون نغمه ای فرا خواند تا به دایره ی مرگ رقصی تازه کند ( اگر آسیاب به نوبت است نوبت من بود نوبت من ... ) ***...
-
گام های دیگران 4
دوشنبه 26 اسفند 1387 10:58
امین فقیری مگر زیباتر ! فریاد می زنی صدایت اما نمی آید می نگری ناباورانه به پیرامونت کجایند این آهوان دشت این قله های پربرف و این شکوفه های زمستانی شیراز ؟ و این پرسش می چرخد در ذهنت مگر زیباتر از من کسی نبود ؟!!! شیراز دیماه 87
-
گام های دیگران (۳)
دوشنبه 26 اسفند 1387 09:12
پیمان جهان بین 14 دی ماه 87 مکزیکوسیتی سلام سیروس عزیزم ، سلام اعظم خانم عزیز . از روزی که خبر شوم و بد را شنیده ام در اینجا ( مکزیک ) هستم . دیدم تاب و توان برگشتن به شهرستان را ندارم . گفتم در مکزیکوسیتی بمانم ، شاید طوری خودم را سرگرم کنم ، کمتر اشک بریزم . شاید آتش دل آتش گرفته ام . کمی خاموش تر شود. . نه ! حال و...