someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

سالگرد پر کشیدن یک فرشته

اگر مردم مرا احیا کن

 

اگر مردم مرا دوباره احیا کن

 

با قدرتی که بواسطه اش نخلی برپا میکنی

 

چشمهایت را روشن کن ..از جنوب تا جنوب ...از خورشید تا خورشید

 

گامهایت را بسوی تزلزل نمیخواهم

 

پس به عزایم منشین

 

در غیبتم زندگی کن چنان روزمره که گویی هستم

 

 سحر عزیز، بانوی شعر و مهربانی ها : در دومین سالروز ابدیتت  به عزایت ننشسته ایم............ به بزرگداشت یاد و خاطر و خاطراتت نشسته ایم،  چرا که چون تویی را نمی توان به عزا نشست. تویی که پر از زندگی بودی و عشق...

 

به یادت نشسته ایم. به یاد  آن  دیروزهای پر خاطره ،.آن خنده های بی وقفه ..آن شادمانی های کودکانه ات، به مهربانی ات که چون جامی خالی نشدنی همیشه دوستانت را سرمست می کرد از مهر بی پایانت...

 

به یاد پرکشیدن تا قهقه ها و  دوستت دارم ها  که امروز نظاره گر پر کشیدن تا آن سوی بی کرانگی  و جاودانگی ات  است.. .

 

به یاد آن دست های سبز و نگاه سرمستت که گلبرگان دل آشوب را با شبنمان سحرگاهی غسل میداد...

 

به عزایت ننشسته ایم، چون تویی را نمی توان به عزا نشست ... به شبیخون دلتنگی ها ، به شبیخون "اه" ها که گاه برای از دست دادن و گاه برای ارزوهای بدست نیامده ست نشسته ایم ...

 

در انعکاس درد دلتنگی ات دوباره "دیر" و "دورها" و دوباره   فاصله های بی پایان را نفس می کشیم ...

 

در همه "دیر و دورها"  در همه "آه" ها  و در تمام دلهایی که برایت تنگ است، در همه خطوط سفید جاده ها که با گام هایت بیدار میشدند ، در سکوت بکر سحرگاهی و زلالی شبنم ها ، در غروب های پاییزی، در تمام شبهای یلدای پر رمز و راز، نظاره گرت و به یادت بودیم و هستیم و در غیبتت زندگی کرده ایم.. چنان روزمره گویی  که هستی  ... چنان روزمره  گویی که هستی.....

 

و تو جاری تر از همه ی رودهای جهان  و استوارتر از تمام کوه ها  در قلب ما خواهی ماند.سالروز جاودانگیت گرامی باد.

نظرات 50 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 09:23 ق.ظ

علی جان اشک و بغض مجالی برای نوشتن نمی ده...........فقط می دونم که روح سحر آرامش داره که همراهی مثل تورو در چند سال آخر عمرش در کنار خودش داشت.......من سحر رو ندیده بودم ولی از اونهایی که دیده بودند جز خوبی چیزی نشنیدم......امیدوارم همیشه از عشق سحر سر شار باشی و پر از زندگی روزی ما همه به سحر می پیوندیم..........برای تنهایی هایت آرامش را آرزو می کنم

مهدی بهمنی دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 09:52 ق.ظ

رفتی

ولی افسوس که انتظار را باخود نبردی

فریبا دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 11:59 ق.ظ

2 سال پر از دلتنگی..هیچی برای گفتن ندارم..جز اشکام که اجازه نمیده حرفی هم بزنم...دوستت دارم..هوارتا بوس

مریم دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 12:17 ب.ظ

سحر عزیز همیشه به یادت هستیم.خاطراتت را دوره
می کنیم و روح بزرگت را می ستاییم.

لیلا دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://leilaaliakbari.blogsky.com/

سحر عزیزم یلدای بی تو را چه کنم

.. دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 01:49 ب.ظ http://coldestdark.persianblog.ir

اینجاست..
در کنارمان..
معجزه چشمانت..
..
...

[ بدون نام ] دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 03:03 ب.ظ

ای کاش بودی ..........................
روحت شاد .

سحر دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 03:23 ب.ظ

سحر عزیزم خیلی دلم هواتو کرده.
نمی دونم چی باید بگم که احساس واقعیم رو بیان کنم فقط دوستت دارم و همیشه بیادتم.
علی آقا ممنون

نازلی دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 04:16 ب.ظ http://bazmandenews.blogfa.com

مرگ در حلقوم ناباوریمان جویده می شود.سحر را چه به تنهایی و سکوت؟!! کاغذها سرشار از حس جاوید ابدیت هنوز هم "سحر" را می نویسند.سحر رومی عزیز یادت گرامی و حضورت جاودانه است .

... دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 08:18 ب.ظ

روحت شاد عزیزم

شیرین دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 08:59 ب.ظ

دخترک .. من تورو نه دیدم نه میشناسم ... فقط اون روزی که تو رفتی ٬ یلدای ۸۷ ٬ خیلی اتفاقی از پروفایل دوستات عکست رو دیدم و عجیبه که از اون سال ٬ هر یلدا به یادتم ...

سخته این روزا برای عزیزترین هات که تو عزیزترینشون بودی ...
خوابهات اناری ...

حاج خانوم دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 09:37 ب.ظ

با اینکه ندیدمت اما با شعرهات، حرفات، کلماتت و همه و همه آشنام...
مرسی علی عزیز که همیشه به یادشی! واقعن مرسی!

آرش دوشنبه 29 آذر 1389 ساعت 11:39 ب.ظ

گرچه یلدای ما دیگر سحر ندارد اما سحر هیچگاه از یاد و خاطره ما پاک نخواهد شد.
روحت شاد سحر جان
---------------------------
ای کاش اون سال هیچگاه یلدایی نداشت تا تو اکنون در کنار ما بودی.

نگین سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 01:12 ق.ظ http://otaghe30.blogfa.com

سلام همشهری
حالت خوبه؟
دیروز پیش پدرت بودم...پدری که با دیدن من بالاخره بغض فروخورده ش رو شکوند و تو رو گریه کرد...پدری که جای تو البته با جسارت شونه هاش رو بوسیدم و در آغوش کشیدمش...
سحر، یلدای ابدیتت مبارک...

anis سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 11:09 ق.ظ

همیشه وبلاگشو چک می کردم مطلب جدیدی داشت می خوندم دورادور از طریق یکی از دوستام وصف سرزنده بودنشو شنیده بودم روزی که برام عکسشو با یه روبان سیاه کنارش ایمیل کردن احساس کردم دارم خفه میشم تنفس برام سخت بود... منو نمیشناخت ولی من دوستش داشتم ... روحش شاد

arezou سه‌شنبه 30 آذر 1389 ساعت 11:45 ب.ظ

sahar gharar bood biyai ke yalda door ham bashim, va man hanooz montazeram ke biyayi .

الهام چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 03:28 ب.ظ

اندوهت را به برگ ها بسپار...
پاییز است...
می ریزد...

روحت شاد سحر عزیزم

لادن چهارشنبه 1 دی 1389 ساعت 10:22 ب.ظ

یلدایمان بی تو معنایی نداشت ودلتنگه لحظه های با تو بودنم باورم نیست که پر کشیدی خواهر کوچولوی عزیزم یادته چه شبهای یلدایی داشتیم و حالا دیگر یلدا بی معنیه .چگونه زنده ام در نبود تو؟که معنای زندگی بودی.چگونه نفس میکشم هوایی را که تودیگر دران نفس نمیکشی.چگونه طاقث بیاورم درد غمناک بی تو بودن را؟از زمین به اسمان رسیدی واسمان دلم را ابری کردی.ومن در حسرت دیدارت انتظار بی پایانی را تحمل می کنم.لحظاتم پراز درد بی تو بودن است. دیگر برای گریستن دیر است

sahar پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 04:26 ب.ظ http://diagonal.persianblog.ir

همه میگن که تو رفتی...همه میگن که تونیستی...همه میگن که تنت رو به فرشته ها سپردی....دروغهههههههههه

آرام پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 06:57 ب.ظ http://romans19.blogfa.com

دستهایم را در باغچه می کارم.سبز خواهم شد سبز. می دانم می مانم. تکرار خواهم شد در هر بهار. خواهم رویید چون درختی سبز و باد پیغامم را از درختی به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که می آمدی سحر را ندیدی؟

سالگرد آغاز دوباره ات گرامی بانو.

زنی از جنسی دیگر پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 10:10 ب.ظ

در غیبتم زندگی کن چنان روزمره که گویی هستم




چنان روزمره که گویی هستی ....

لادن شنبه 4 دی 1389 ساعت 04:03 ب.ظ

همه چیزباید ارام ارام باورم شود.بایدیادبگیرم شبها بخوابم به یادتو.تونگرانم نباش!بایدهمه چیزرایادبگیرم!راه رفتن در این دنیا بدون تورا!بی صداگریستنرا!یادبگیرم که چگونه هق هق گریه ام را با بالشم بی صدا کنم!تونگرانم نباش!بایدیادبگیرم چگونه بی تو باشم بی انکه تو باشی!بایدیادبگیرم نفس بکشم بدون تووبخ یاد تو!بایدیادبگیرم که چگونه نبودنتو با رویای با تو بودن وجای خالیتو با خاطرات با تو بودن پرکنم !تونگرانم نباشهمه چیزرایادمیگیرم!یادمیگیرم که بی تو بخوابم!یادمیگیرم بی تو گریه کنم بدون شانه هایت.وازهمه مهمتریادگرفتم با یادتو زندگی کنم!اما یک چیز هست که هرگز یادنخواهم گرفت!!!که چگونه برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم!ونمیخواهمهیچوقث یاد بگیرم!تونگرانم نباش فراموش کردنت را هیچوقت یاد نخواهم گرفت!همیشه به یادت خواهر همیشه داغدارت

مریم یکشنبه 5 دی 1389 ساعت 09:38 ب.ظ

چقدر زیبا نوشتین. خیلی خیلی پر معنا.با اشک خوندم.واقعا نوشته تاثیر گذاریه.ممنون که این جا رو زنده نگه داشتین.

سحر جون همیشه به یادتیم.روحت شاد.

بهاره غیثی جمعه 10 دی 1389 ساعت 01:11 ق.ظ

روحت شاد...

فریبا دوشنبه 20 دی 1389 ساعت 09:48 ق.ظ

چطوری سحری؟ برف میاد اولین برف زمستونی تهران..راستی اونجا هوا چطوره؟

الف جمعه 1 بهمن 1389 ساعت 03:04 ق.ظ http://masai.blogfa.com

به طور عجیبی احساس کردم داری می نویسی.حالم بده.الان فهمیدم.داشتم در مورد پدرت تو اینترنت می گشتم.همیشه هیئت دوست داشتنی از او در ذهنم بوده.الان دیدم.بعد از چند سال؟

غریب آشنا شنبه 2 بهمن 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

علی جان دیگه از سالگرد به بعد چیزی ننوشتی.......ما منتظریم که بیاییم اینجا سحر رو بخونیم

فرزانه چهارشنبه 6 بهمن 1389 ساعت 02:36 ب.ظ


سحر جون خیلی خوشبختی که بعد از دوسال این همه آدم دوست دارن .
سحر عزیز کاش همه ما بتونیم مثل تو باشیم .
روحت شاد....

لادن یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 09:40 ق.ظ

سلام عزیز دلم میدونی چه بنویسم چه ننویسم لحظه لحظه به یادتم نمی خوام اشک بریز م چون هستی وما با تو زندگی می کنیم اما دروغ چرااشک میریزم اونم از ته دل دوست دارم وامید دیدارت زندگی را معنی دار میکنه

شبی! دوشنبه 11 بهمن 1389 ساعت 02:01 ب.ظ

سحر دیروز تولدم بود....مثل دیوونه ها با صدای هر اس ام اس می پریدم سمت گوشیمو زیر لب می گفتم شاید تو باشی....سحر دیروز یقین کردم رفتنتو سر سوزنی باور نکردم و نمی خوامم که باور کنم!..روزایی مثل دیروز تو این دو سال و 40 روز خیلی اتفاق افتاده و بازم می افته...من همیشه یه جوری منتظرتم

پیشوا جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:15 ق.ظ http://www.theday.blogfa.com

مرده آن است که نامش به نکویی نبرند

لادن سه‌شنبه 10 اسفند 1389 ساعت 07:30 ب.ظ

عزیز دلم داریم به سال نو نزدیک میشیم دیگه انتظار چه کسی را بکشم!دیگه دله تنگم به چه امیدی منتظر تحویل سال باشه!برامون دعاکن سرسال تحویل به خدا بگو همه دلتنگیهامو.خیلی دلتنگتتتتتتتتتتتتتتم

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 12:28 ق.ظ

دوست دارم دختر خاله. چاکر خواتیم شدید! دم عیدی من رو هم دعا کن. بووووووووووووووس

امیر چهارشنبه 18 اسفند 1389 ساعت 02:07 ق.ظ http://niknamboy.blogfa.com

سلام.واقعا ازته دل به شماتسلیت میگم.غم از دست دادن کسی که خیلی دوستش داشته باشی ادم رو پیر میکنه؟
قصدفضولی ندارم فقط میشه بگین دلیل فوت خانم سحر رومی چه بود؟

شهلا جمعه 20 اسفند 1389 ساعت 06:49 ق.ظ http://shrn.blogfa.com

به من او گفت فردا می رود اینجا نمی ماند
و پرسیدم دلم او گفت : نه تنها نمی ماند
به او گفتم که چشمان تو جادو کرده این دل را
و گفت این چشم ها که تا ابد زیبا نمی ماند
به او گفتم دل دریایی ام قربانی چشمت
ولی او گفت این دل دائما دریا نمی ماند
به او گفتم که کم دارم تو را رویای کمرنگم
و پاسخ داد او در عصر ما رویا نمی ماند
به او گفتم که هر شب بی نگاه تو شب یلداست
ولی گفت او کمی که بگذرد یلدا نمی ماند
به او گفتم قبولم کن که رسوایت شوم او گفت
کسی که عشق را شرطی کند رسوا نمی ماند
و حق با اوست عاشق شو همین و هر چه باداباد
چرا که در مسیر عاشقی اما نمی ماند
خدایا خط بکش بر دفتر این زندگی اما
به من مهلت بده تا بشنوم آنجا نمی ماند

لادن چهارشنبه 25 اسفند 1389 ساعت 03:04 ب.ظ

سحرم انتظارت را بایانی نیست.سال تحویل منتظرتم.زود بیاهمه هستندتونباشی سال تحویل نمیشه.دوست دارم کلی.خیلی وقته سراغم نیامدی!

سحر جمعه 27 اسفند 1389 ساعت 03:13 ب.ظ

امروز خیلی هواتو کردم نمی دونم شاید چون نزدیکه عیده یادم تو این موقع ها می رفتی شیراز یکهو دلم خودشو گذاشت جای مامان و بابات راستشو بگم خیلی دلم آتیش گرفت الان دارم گریه می کنم. میدونی سحر تا آدم خودش مادر و پدر نشه نم یفهمه ولی من الان نبود تو رو خوب می فهمم.
دوستت دارم

لادن شنبه 28 اسفند 1389 ساعت 07:28 ب.ظ

بروانه ها
شکفتن شکوفه هارا
دررویای جوانه ها
به جشن می نشینند وبهارراتهنیتی سبز
می گویند
سحرم نوروزت مبارک.امروز برسر مزارت با تمام وجود احساست کردم وسال نورا مثل همیشه با تو شروع مبکنم.دوستت دارم خواهر کوچولوم

زنی از جنسی دیگر دوشنبه 1 فروردین 1390 ساعت 01:12 ق.ظ

عیدت مبارک

فریبا شنبه 6 فروردین 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

سحری عزیزم سال نو مبارک....با کلی بوس اضافهههههههه...جای منم اون دنیا صفا کن..

فریبا سه‌شنبه 9 فروردین 1390 ساعت 09:48 ق.ظ

تقدیم به سحر عزیزم برای همه شب های پر از دلتنگی:
همین شب یلدا که بیاد من شاید به تو برسم
در تکاپویی برای هیچ
در تلاطم امواج زندگی
شاید از پس این دیوار های سنگی
شاید آن طرف تر از همه ی تاریکی ها
شاید از پشت این دیوار های سیمانی و ساعت های زنگ دار و صدای بوق ماشین ها
من به تو میرسم
دختر باران
دختر ریحان
دختر رویاهای خیس

خیلی وقت است که در کوچه ی رویاهای شبانه من قدم نمیزنی
خیلی وقت است که صدایی..فریادی عشقی شوری از تو نشنیده ام

کاش آنجا...پیش نسترن ها و اقاقیها
کاش آنجا که هستی و همیشه اردوی بهشت است
کاش آنجا که شاید حافظ و سعدی را ببینی
کاش آنجا که شراب ناب شیراز در آنجا باشد
کاش آنجا کنار سواحل زیبای بهشت
کاش آنجا که هستی
یک نیم نگاهی هم به ما که در این جهنم که نامش زندگی است اسیر خودمان و روزمرگی هایمان شدیم بیاندازی

سحرم
دختر باران ها
سحرم
دختر ریحان ها
سحرم
دختر رویاهای خیس
سحرم
دختر شب های یلدا


شبی اگر گذرت از خانه ما گذشت به خواب من هم سر بزن
دلتنگی واژه بی توصیفی است
تا لمسش نکنی نمی توانی به عمقش پی ببری
شبی اگر گذرت از خانه ما گذاشت به رویا های من هم سر بزن

13 march پنج‌شنبه 11 فروردین 1390 ساعت 02:05 ق.ظ

سلام....خیلی وقته چیزی ننوشتین ولی با این حال من هر از گاهی سری به اینجا می زنم...واسه من حکم یه کافه تاریکو داره که می تونم توش خلوت کنم اما کاش از رونق نیفته!!!!

بانو جمعه 26 فروردین 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://minajustme.blogfa.com

اینجا در این شهر پرغم بی تو
هوا بوی رنج دوری ات را دارد
خانومم دلم برات تنگ شده

م.م جمعه 2 اردیبهشت 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام
سحر خانم من شما رو ندیدم و نه میشناسم، اما چند روز پیش جایی بودم که چشمم به کتابی خورد ، فک کنم یاد نامه دوم بود ،
بعضی از شعرات رو خوندم ، عکسا رو دیدم.....
این شد که سرچ کردم و رسیدم به اینجا.
روحت شاد خانم سحر....

:(( :((

دامون یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 11:48 ق.ظ

سحر دیگه نمی خواد که بنویسه؟
که اگر نخواد هم البته بهش خرده ای نمی گیریم
فقط... فقط... فقط دلمون براش تنگ میشه.
همین
همین و هزار حرف نگفته

نازلی چهارشنبه 21 اردیبهشت 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

نه مرا خواب به چشم
نه مرا دل به دست
چشم و دل هر دو
به دیدار تو
آشفته و مست
.......
سحرم تا همیشه دوستت دارم.

هوناز پنج‌شنبه 22 اردیبهشت 1390 ساعت 11:02 ق.ظ http://sadegiha.blogsky.com

عاشقتم سحر. ای کاش بودی. بهت احتیاج دارم

وحید دوشنبه 13 تیر 1390 ساعت 06:22 ب.ظ

یا زهرا... برایم دعا کن ای همه خوب...ای دختر اردیبهشتی...جای من هم پیش خود خالی کن

شهلا یکشنبه 19 تیر 1390 ساعت 06:13 ب.ظ http://shrn.blogfa.com

هر موقع میام اینجا بی اختیار گریم میگیره سحر جان دلم واست تنگ شده

فرزانه یکشنبه 27 آذر 1390 ساعت 05:33 ب.ظ

سحر عزیزم
سه شب دیگه شب یلداس
داریم به سومین سالگرد به آرامش رسیدنت نزدیک می شیم

خوش به حالت ، واسه منم دعا کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد