در پایان نور ،
خود را در انعکاس تنهایی می یابم .
و به آغاز خلوت گاه خود می اندیشم ،
و همه ی وجودم را ،
در انتهای خواب به تماشا می نشینم .
4
جلوه ای ، رویایی را دگرگون می کند ،
آنگاه که ،
آهنگ باد می لرزاند شاخه های غرق در آسمان را .
گل می خندد ،
و ستاره ها به خواب می روند .
5
وقتی در وسعت آب می باری
من غرق نگاهت می شوم
6
لیلی مرگ را می گرید
مجنون در اشک ها
غرق می شود
سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارندهای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار میدهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده میکنید، ممنون.
موفق باشی...
غمگین و بی قرارم زخمی تر از زمانم وقتی تورا ندارم نفرین به هرچه دارم
میگن نیستی .میگن رفتی .اما ....اما این شعرها ....
این ردپاها ...... این نگاها.... سکوت اروم و دلنشین اینجا
همه دارن فریاد می زنن که تو هستی
اره سحرم تو هستی تا وقتی رد شعرهات و دلنوشته هات
تو این کره خاکی بمونه رد نگاه مهربونه تو هم می مونه
همیشگی باشی تو قلبامون عزیزم
من پرى کوچک غمگینى را می شناسم که در اقیانوسى مسکن دارد... و دلش را در یک نى لبک چوبین مى نوازد آرام آرام.. پرى کوچک غمگینى که شب از یک بوسه مى میرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد...
...
این وبلاگ توسط کی داره نوشته می شه؟ می شه بهم بگید؟
سلام
مگه نویسنده این وبلاگ خانم سحر رومی نیست؟ طبق اسمی که آخر پست ها نوشته. پس علی تاجیک کیه که با این اسم واسه من نظر گذاشته؟!!!!!!!!!!!!!
باز کن آسمان را به رویم
چشمهایت نهایت ندارد
چند خورشید باید بسوزم؟
خنده های تو قیمت ندارد
می رسد مرگ آرام آرام
از پشت پرچین این خواب رنگی
کی؟کجا؟من نمیدانم آخر..
ناگهان است و ساعت ندارد
خنده ی تو برایم عزیز است
چشمهای تو قرمز نباشد
گر چه سخت است دور از تو بودن
این زمستان مروت ندارد
میروم تا بهاری دوباره
دستهای مرا پس بگیری
مهربانم ببخش این غزل را
وقت تنگ است و فرصت ندارد
.......
.....
سکوت
گویی تمام هستی با من سخن می گوید..
غزل و قافیه بی تو همه رنگ انتظاره
این همه شعر و ترانه همه بی عطر و بهاره
سلام سحر گلم خیلی امشب دلم برات تنگ شده گفتم بیام اینجا یکم بوی تورو حس کنم
اروم شم برم
دوست دارم عشقم خیلی زیاد
اینجا جات خیلی خالیه
دلنتگتیم شدید
کاشکی بودی
و حال شب شده بود
چراغ روشن بود
و چای می خوردند
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟!
چه قدر هم تنها !!
سحر یادته اون روز .....؟
حالا تو بگو من کی می یام پیشت؟؟؟
سلام علی . من خیلی دیر فهمیدم . نکان دهنده بود . سلام منو به ستاره قلبت برسون . فقط به من بگو مزار سحر کجاست ؟
و آن هم گذشت.
فقط تبریک برای زنده نگه داشتن روح سحر...
سلام
صمیمانه از حضورتان در وبلاگ قند و گلاب سپاسگزارم
آروز می کنم سلامت و شاد باشید و همیشه عاشق
به جایگاهی که در هر ۲ دنیا داری حسرت میخورم
دعا کن ما هم لایق چنین احترامی باشیم
آرزومند دیدارت در آن طرف دیگه زندگی .........
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
سحر جون خیلی برات دلم تنگ شده
سلام علی به دیدنم بیا
تو یادگار سحری خوشحالم میکنی
بااحترام
اینک،
سرشارم از سکوت..
سرشارم از بی زمانی..
ورفت تا لب هیچ . و پشت حوصله ی نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چقدر تنها ماندیم .
مرگت زوال شتاب است، مرگت دوام درنگ است
جاری نبودن آب است، بی نقش ماندن رنگ است
شعرتو : دانش خوبی، نقش تو: بینش پاکی
بی این دو واژه - دریغا ! ، دنیا نه جای درنگ است
پر نغمه در قفس رنگ ، دیگر نه گل شقایق
سلام.
باور دارید یا نه مهم نیست اما بدجوری دارم از هم میپاشم و فقط خودم را نگه داشتهام که کسی دلش تنگ نشود! گاهی دلم برای خودم میسوزد و میخواهم پناه ببرم به آغوشی که میدانم برای من نیست... آرام به این تصادف مزخرف زندگی بخندم و به بالا و پایینهایش و به خودم که جدیش گرفتم. دلم میخواهد یک روزی بلند شوم و بروم تا بالاترین جایی که دراین زمین هست و از آن جا ببینم که چقدر کوچک بودهام. کوله بارم را بردارم ، دنبال خودم راه برم و هیچ یادم هم نیاید که کسانی منتظرم هستند یا نیستند.دلم برای زندگی کوچکم تنگ بشود و پرواز کنم در هوایی که ازآن بالاترین نقطه دیگر ارزشی برایم ندارد! باور کنین خدا از همان اول هم زمین رو گِرد آفرید. گرد آفرید که دست به دست راحت بگرده! یه روز دست من، یه روز دست دیگری، یه روزم توی هوا!
به روزم و منتظر !
سلام سحرم
دلم خیلی برات تنگ شده
هنوزم نمیتونم باور کنم که نستی
لعنت به اون شب یلدا
امروز خیلی دلم تنگه برات و خیلی دلک گرفته
کاش این نبودن نبود..
مواظب خودت باش
دوستت دارم
امروز کتاب اندوه یاد سحر به دستم رسید..
امروز مراسم ترحیم سحر هم بود..
از سیروس رومی تشکر می کنم..
وای باران باران ... شیشه ی پنجره را باران شست ... از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ... آسمان آبی رنگ من درون قفس تنگ اتاقم دلتنگ ... وای باران باران ...