ای زن قصه های تلخ تنهایی!
بارهاست تو را به یادگار ورق زدم .
شادی های دروغینت را خندیدم .
دردهایت را همچون گریه ای بیهوده به خاطر سپردم.
آهای زن ...
لاشه های فراموش شده عشاق را ببین
گندیدگی خود را بیهوده فریاد می کشند.
خون به بار می نشینند سایه های شوم ،
در این احساس فریب انگیز زنانه.
گویی تاریکی ، تن زخم خورده ات را به فراموشی سپرده است .
مرا به چه انتظار نشسته ای ؟
اینک رهایت باید.
به لحظات تاریک عشق قسم
این بار بی فریاد رها خواهی شد
در هیاهوی دردناک لحظه های بودن زن.
سلام دوست خوبم...
دیدی چقدر زرنگم.فکر کنم اول شدم نه؟؟؟
دلت خیلی از زنها پره؟؟؟آره؟؟؟معلومه!!!
ولی خیلی متن قشنگی بود...(لاشه های فراموش شده عشاق را ببین گندیدگی خود را بیهوده فریاد می کشند)>>>آخر عاقبت همه عاشقا همینه...بی برو برگرد...
خوشحال شدم اومدی دلگرمی دادی بهم.ممنون.
بازم بیا این طرفا.
با آرزوی بهترینــــــــها:بهــــــــار
سلام
آره دوست ندارم لینک باشه
ناراحت نشو چون واقعیته
من با کسایی که لینکاشون از ۳۰ -۳۵ تا بیشتره تبادل نمیکنم
چون بر فرض شما روزی ۱۰۰ تا بازدید کننده داشته باشی که از تعداد نظر ها میگم
۷۰ درصدشون پسر هستن که برای آشنایی میان نظر میدن و به لینکا هم کاری ندارن از اون ۱۰۰ تا بازدید کندده شاید ۳ نفر به وبگردی علاقه داشته باشن اونم معلوم نیست لینک منو بین اون همه لینک ببینن
درسته نه؟
سلام دوست خوبم.خیلی خوشحالم که بهم سر میزنی و در واقع منو قابل میدونی.متن خیلی قشنگی بود.همیشه مردا از زنا شاکی و زنا از مردا ولی بازم عشق حسابش جداست.حیف که عاشق نیستی هزچند که عشق طعم تلخی داره ولی تموم شیرینی عشق به همین تلخیشه.
اگه عاشق باشی تو بردی...البته این باطن قضیست ظاهرش اینه که باختی.
امیدوارم همیشه برنده باشی.
مطمئنم هنوز عاشقی...
بازم پیشم بیا.منتظرت هستم.شاد باشی...
سلام
اولا شما مجبور نیستی بیای نوشته های منو بخونی وقتی قبولشون نداری و درکش نمیکنی
به نظر من عشق از دیدگاه شما یه معنی دیگه میده!
هر چی هست اصلا من عشق رو قبول ندارم
چون عشق شده بچه بازی
دومااااااااااااااااااااااااااااااااا
چرا فکر میکنی من مطالب شما رو نمیخونم؟
به عرض شما برسونم که شاید شما از محدود وب لاگهایی باشی که متنهاتو میخونم!
سوما
زود قضاوت نکن.... توی زندگیت ممکنه روی همین زود قضاوت کردنها شکست بخوری که مطمئنا هم تا الان شکست خوردی!
شاد باشی
سلام سحر جان
به ظاهر متن می خوره که بر علیه زنان باشه اما به نظر من این متن در حمایت از زن نوشته شده .
در ضمن سحر عزیزم در پست قبلی کامنت گذاشتم مبنی بر اینکه دیگه در وبلاگ قبلی نمی نویسم دوست عزیزم یه بار دیگه کامنت قبلی را بخون . تا یه موقع من شرمنده سحر عزیزم نشم چون ممکنه اونجا کامنت بگذاری و من اصلا سر به اون وبلاگ نزنم امشب هم اتفاقی رفتم
به امیددیدار
سلام سحر جووون
نمیشد حالا تولد من بود یه کوچولو شاد مینوشتی؟ شوخی کردم... خوندم... لذت؟ نبردم.. حق؟ نمیدم... همدردی؟ نه... اما دارم همه سعی مو میکنم ببینم چی میخوای بگی. قول میدم دوست جون.
سلام سحر جووونم
کجا بودی خانومی؟؟؟؟
دلم برات یه کوچولو شده بود
امیدوارم این مدت که نبودی حسابی بهت خوش گذشته باشه.
راستی چرا نوشته هات اینقدر غمگین شده؟
سلام به دوست عزیز و گل خودمم
ممنون از حضور سبزت و مرسی از یادگاری زیبات
متنت رو خوندم فکر کنم از اینکه زنی ناراحتی یا از اینکه به زنها این همه ظلم می شه ناراحتی و تو متنت خواستی با طعنه ظلم هایی که دیگران در حق جنسیتت رو کردن به رخ بکشی ولی خوب بدون تو اگه بخوایی کسی نمی تونه بهت ظلم کنه پس قوی باش
خیلی خوشحالم کردی خبرم کردی ممنون ازت
از متنهات خیلی خوشم میاد پر از ابهام ممنون
در پناه خالق سیب
پایدار باشی و پیروز
به لحظات تاریک عشق قسم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس اون عشق نیست چرا که هدیه ای که از جانب خداست جنس اش فقط و فقط از نور و بس.
سلام
خوبی؟
ممنون که هنوزم به یاد من بودی ممنون
راستی تو از توت کوچولو (سحر) خبری نداری ؟
آقا / خانوم بازم پیش ما بیا
کاری نداری
پس فعلا
سلام عزیزم
خوبی؟
مرسی اومدی پیشم
راستش بحث واسه اینجور آدما بی فایده است
زن!!
خیلی چیزا میشه دربارش گفت
عالی بود
ولی مرد چی؟
کسی که مینویسه باید خودشو برای انتقاد هم آماده کنه نه؟
رک بگم
حس نوشته های قبلیتو نداشت
یا من نگرفتم
نمیدونم
به مقوله زن باید خیلی با احتیاط وارد شد
روشنفکرا و فمینیستها جو اینجور حرفهارو خراب کردن
راستی سحر از نازنین هم پرسدم از سحر (توت کوچولو)خبر نداری؟ اونم خبری نداشت! نگرانشم
قسم به همون چیزهایی که اعتقاد داری...اگه جای زن،مرد هم نوشته بودی درست بود
مرسی که سر زدی
مطلبتو چندین و چند بار خوندم...
سلام!
زن واژه مظلوم زمین! ...سلام بر زنان مقتول سرزمین تین و الزیتون،سلام بر زنانی که بیگناه ۶۰ سال است از سرزمین خود بیرون رانده شدهاند!...سلام بر زنان مظلوم فلسطین! سلام بر شما!
سلام سحر عزیز
زن در تمام دوران مظلوم بوده و هست ....
راز تنها بودنش بسیار تلخ است .... کسی او را از این منجلاب تنهایی رها نمی کند ....
اما نباید همیشه ضعیف بماند.... باید وجود خودش را ثابت کند .
****به لحظات تاریک عشق قسم
این بار بی فریاد رها خواهی شد
در هیاهوی دردناک لحظه های بودن زن.****
بسیار زیبا نگارش کردی ....
شاد و موفق باشی گلم
سلام سحر جان
ببخشید این چند وقت کم مزاحمت شدم !
از این پستت یه بو هایی میاد...
=========
من سحر گردالو رو بیشتر دوست دارمک !
جا مانده است
چیزی جایی که هیچ گاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد
نه مو های سیاه و نه
دندان های سفید
حسین پناهی
فریاد از این رسا تر؟!!!
تاریکی همه چیز را به فراموشی می سپارد، مهم این است که تو بینا باشی...
همشو دوس دارم، بخصوص رهایی؛ اما بی فریاد؟!
سحر جان اتفاقی افتاده؟!
نگران شدم !
کاش میشد رها شد... رها بود................
سلام دوست جون توام که انگار به غر زدن افتادی !!!
شعرت قشنگه ولی غمگینه ... ولی یه چیزی با این جاش موافق نیستم ~ به لحظات تاریک عشق ~ چرا تاریک کسی که عاشق باید برای به دست آوردن عشق تلاش کنه و بجنگه پس تاریکی مال عشق نیست ...
موفق باشی .
خیلی قشنگ بود.
شادی های دروغینت را خندیدم...
واقعا زن ها همیشه در حال فیلم بازی کردن هستن...و به نظرم اگه زن ها نبودن... مرد ها هیچوقت نمیتونستن با آرامش زندگی کنن!
دلیل خلقت زن همین بود...نه؟
ممنون از احساست...
بزرگترین سردرگمی رسیدن به هیچستانی ست که جز فضای خالی سیاه و خاموش چیز دیگری نمی بینی
آرزو داشتن یا نداشتن دیگر چه اهمیتی دارد که می دانی گم گشته می مانی در مسیر تلخ روزگاران تاریک
خواستن یا نخواستن نیز دیگر مهم نیست چرا که هرآنچه می خواهی را نخواهی یافت و هر آنچه نمی خواهی هماره وجود دارد
و تلخی یک استعاره است و استعاره یک فضای روشن خاموش
و مهم این است که باید بگذرانی روزگاران را تا مرگ تو را گرم در آغوش گیرد
و چه تلخ باز نبینی روی زیبای خوشبختی را
که پروردگار تو را گناه کار ببیند و به عدلش تو را مجازات کند که وای به آن لحظه تلخ
که وااسفا کلام هر لحظه خواهد بود که
که نه شیرینی خواب این دنیا وجود داشت که آشفته می شد با کابوس های تلخ
و نه شیرینی بهشتی که وعده دادند به نیکان؛ که ماوراء پرده تاریک تو آن را می بینی اما چه دور است از دسترست که حمیم آتش تو را می بوید
خاموش خاموش خاموش باشیم
لحظات تاریک عشق...
لحظه های بودن زن...
چه قشنگه ...
سلام سحر جونم
کجایی کم پیدا؟
مرسی که بهم خبر دادی
موفق باشی.
سلام
شما هر جور راحتی
ولی من لینک شما رو نمیزارم
منم هر جور راحتم همون جور راحتم
سلام
تو این دوره زمونه زنا از دست مردها شکوه میکنند و مرد ها هم از دست زن ها. چراش و نمیدونم؟؟؟
اگه فهمیدی خبرم کن.
ممنون که بهم سر زدی. من نمیدونم کی میخام دست از این شیطنتام بر دارم.؟؟؟؟
نظر لطفته ولی از نظر خودمم نتیجه گیریام خیلی با حاله
مگه نه؟؟؟/
موفق باشی گلم
سلام
چه بازگشت تلخی...
بروزم عزیزم
سلام بعد از یه غیبت صغری با حضوری زنانه اما تلخ وپردرد!
وقتی خدا عشق آفرید از برگ گل زن افرید.
موفق باشی دوست خوبم
اما لحظه های عشق تاریک نیس..و خب زن ها در این مقوله متفاوتن!!
برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه، قدرت و جرات لازم است . وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تواند از طرف موافق جریان آب حرکت کند . ( دکتر علی شریعتی)
ممنونم که خبرم کردی
شاید سهم ما تنها همان خاطرات باشد
و تنهایی...
همین...
زن !؟ و ... زن ؟! زن ... ؟! جالب بود.همیشه شاد و سلامت باشید.تا بعد
به چیزایی کهمن میگم اعتقاد نداری!!
چرا؟؟؟!!
سلام دوست من خواندم
سلام
خوشحالم آپیدی!
خیلی قشنگ بود
قربانت یک آدم اینجوری
upam[گل]
این زن نوشته های تو (که شاید خودت هستی) رنج عظیمی می برد از فقدان چیزی به نام انسانیت در مناسبات پیرامونش.
نمی دانم شاید درگیر خیانتی سترگ شده است.
خیلی قشنگ و در عین حال تلخ بود
ولی بازم از خوندنش لذت بردم
دختر تو چرا ادبیات نخوندی؟
دلم برات تنگ شده بود هانی
خوبی ؟سحری جان شعرات قشنگن..خیلی
زن : واژه غریب روزگار .
زن : فریاد بی صدا .
زن : سنبل وفا در مقابل بی وفایی مرد .
زن : موجودی که هیچ گاه شناخته نشد .
تو چرا با خودت انقدر بدی ؟؟؟؟
یکم خودت را دوست داشته باش لطفا.
میدونم
چیزی که برای من یه کابوسه برای آرمین کوچولو (اسمش درست یادم مونده؟!) یه حقیقت تلخه
اما حقیقت هم میگذره مثل کابوس!!
فقط تلخیش میمونه
یک ساعت نوشتم پست نشد
خواستم بگم این شانسه که ما نداریم
دستمون رو تا آرنج عسلی بکنیم و بچپونیم توو حلق این سیبیل جماعت باز بیچاره ونسوانیم
اما اما خدا بده شانس به بعضی از عجوزه جماعت که زهرم تو چایی شوهراشون بریزن باز تاج سرن
آره مادر
دلم خونه ولم کنید ولم کنید
حقیقت هم میگذره مثل کابوس!
فقط تلخیش میمونه
روزنه ها
رنگها
القاب
بر چهرۀ زخم خوردۀ زنگار گرفته
که مرحم هم نمی نهیم
که نمک می گذاریم
و جوشش خون بر گریبان زخم خوردۀ دل نازک ترحممان
چه ضجه ای می زند دست لرزانم
که فوران خون را به بازی می گیرد
که تقلای مرگ را بازیچۀ خود می کند
چه روزنه ای است ...
سلام
خب زن همیشه مورد ظلم بود یه جورایی همیشه مورد بی مهری قرار گرفته
از زمان مادر بزرگ ها تا ما نسل امروزی و جوان...
خب من تو پست آخرم کمک فکری خواستم اما
تو که چیزی نگفتی!!!
شاد باشی و بی نیاز
یا حق
سلام سحر عزیز
لحظات تاریک عشق . . . . . . . . .
خوشحال شدم اومدی
بازم بیا
فعلا
سلام دوست من. امیدوارم که حالت خوب باشه.
خیلی زیبا و جانانه نوشتی.
موفق باشی