منصور اوجی
ای گل پَرپَر
در یاد اندوه سحر رومی
کارائی گل ، همه شکفتن بود
در عطر و سحر .
و در همه عمر ، کار ما رفتن
از مرگ گلی به پرسه ای دیگر
سال از پس سال
روز از پی روز
تا وقت هنوز
تا مرگ تو ، گل
باغی که تمام خاک و خاکستر
ای جام به سنگ خورده ، کی نوبت ماست ؟
و کار که آمدن به یاد انُده ما ؟
ای شعر تمام
ای گل پَرپَر
2/10/87
چرا ؟
به یاد سیروس رومی
چرا مرگ آخر چنین می کند ؟
که زیباترین های هر باغ را
رصد می کند ، دست چنین می کند ؟
گل دیگری چید از باغ ها
چرا مرگ آخر چنین می کند ؟
17/10/87