عریانی مرد چشمانم را تسخیر می کند
می دانم برهنگیم را با هیچ برگی نخواهم پوشاند
چشمانم در پیچ و تاب باورهایش غرق می شود
با آغوشش یکی می شوم
بوی نمناکی تن فضا را پر می کند ....
مرد آرام در وجودم تکرار می شود
نمی هراسم
چشمانم را به دنیا می بندم .
سکوت ، صدای بودنم را تکرار می کند
گویی روز از همیشه تاریک تر است
* گردالو به روز شد
اوووووووووووووووووووول
بابا سرعت .......
«گروپ اسرار ماوراء شروع به کار کرده است»
با عضویت در این گروپ می توانید ایمیل های گروپ در موضوعات زیر را دریافت کنید:
اسرار و رموز زندگی، موفقیت، ارتباط با ماوراء و شناخت حقیقت نامحدود انسان
اعمال خارق العاده و استثنایی
کتاب های الکترونیک نایاب و ارزشمند (رایگان)
کلیپ های جذاب و جدید
معرفی سایت ها و وبلاگ های برتر
...
http://groups.yahoo.com/group/Asraremavara
باشه عضو می شم ...
سلام
وبلاگ جالب و زیبایی داری
سلام ...
ممنون
سلام سحر میدونم ممکنه از این کامنتم ناراحت بشی یا بگی یه ذره بچه اومده از من انتقاد می کنی اما من دلم برای سحری تنگ شده که هر روز یه جوری بود اون موقع ها وقتی میترسیدم خیلی زیاد اون بود که منو اروم میکرد اون روز صبحی که گریه کنون بهش زنگ زدم اون بود که دلداریم داد نه این سحری که هر روز حتی در نوشته هایش تکرار را تکرار میکند نه این سحری که به من میگه تسلیم شیطان شده ...نه این سحری که با هیچی نمیجنگه حتی خودش...
سلام
چرا باید ناراحت بشم نازنینم . می فهمم چی می گی . حق داری . این روزها هیچ چیز خوب نیست . یک مشکل کوچولو نابودم کرده . برات تعریف می کنم . زود زود .
من هم دلم برا خودم تنگ شده ...
دوستت دارم . از من ناراحت نباش همه چیز درست می شه . خیلی زود
زیبا توصیف کردی سحر خیلی زیبا . آرامش به همراه داشت .
به امیددیدار
ممنون ...
آرامش ... شاید برای زمانی کوتاه ....
آرامش ولی نه اون آرامشی که به خواب بری. اون آرامشی که تازه بیدار می شی و می بینی تنهایی در بستر . . .
آخ آره مهشید تو من و خوب می فهمی .....
برق عشق در چشم است و رعد عشق در قلب.
در صدا نیز چیزى از عشق مى توان یافت، برق نه، اما انعکاس...
و در جدایى چیزى است که تنها در قلب یافت مى شود
و آن شکست سکوت عشق است،
سکوت مرگى نو، به خاطر زیستنى نو...
و تحمل شکست این سکوت در قلب ... بسى سخت است. باور کن!
سلام سحر عزیزم ،
خیلى با احساس نوشته بودى که منم با احساست سکوت را حس کردم .... از تاریکى به حد جنون نفرت دارم ...
موفق باشى
سلم
ممنون
آخه چرا . .. تاریکی چشم را باز تر میکنه .....
تو هم موفق باشی
چقدر تسلیم روزگار شدن اندوهناک است و چه این حادثه مکرر است....
آره ...
شاید باید همه چیز تغییر کنه ...
منتظرم
لذت و بعد...پشیمانی.
پشیمانی ...
سعی می کنم پشیمان نباشم از کاری که کردم ....
اما نمی دونم می شه یا نه ....
سلام سحر عزیز
گویی روز از همیشه تاریک تر است
سلام
روزهای تاریکی را می گذرونم....
جالب بود
خوشحال میشم باز هم بهم سر بزنی
اما با احساسم نمی تونم مبارزه کنم
فعلا
ممنون
حتما ..
من می دونم که می تونی
تلاش کن
اوه..یه صحنه داغ اما تاریک!!
تاریکی را دوست دارم ...
سلام عزیزم خیلی خوشگل مینویسی
اما چرا ساده نمینویسی دوستی جون؟ آخه من هیچ چی سر در نیاوردم.
ممنون
یکم بیشتر فکر کن ..
می دونم که می فهمیشون ...
سلام سحر جون
امروز توی خونه تنها بودم و به این دلخوش که تو دوست مهربونم میای و ...
ولی الان دلم خیلی گرفته
توی یک خانه ی تاریک و من تنهایم
و تو گرمی نفس هایت را از من دریغ کردی
آسمان چشمان دوست دارد اندازه ی هرچه زیبایی در دنیاست بباره
نمیدونم چی دارم مینویسم . چشام چیزی را نمیبینه
راستی سحر جون
چرا وبلاگ تو امروز اینقده خیس دیده میشه .
نمی خوام چشمام را ببندم چون اونوقت همه جا خیس خیس خواهد شد.
موفق و پیروز باشی.
پست های هر دو وبلاگم را امروز فقط تقدیم تو کردم
نازنینم بسیاردوستت دارم
ستاره عزیزم
صادقانه می گم که نمی تونم از احساس پاکت چشم پوشی کنم
اما زندگی من را به بازی پیچیده ای دعوت کرده ...
دارم آماده می شم که برم ...
راه سختی را در پیش دارم ...
به یادتم ...
می دونی که هنوز هم دوست دارم برات حرف بزنم ...
نمی دونم چرا هر وقت با تو حرف می زنم فکر می کنم اون می فهمه ...
خیسی چشمات را نمی خوام ببینم ..
به زودی همه چیز درست می شه ...
به قول یکی از دوستام یا این طرف را انتخاب کن یا اون طرف وسط هیچی وجود نداره ...
من الان در هیچی هستم ...
مراقب خودت باش
سلام
یه احساس گنگ بهم دست داد نمی تونم به زبون بیارم یا توصیفش کنم عالی بود جدی میگم
خیلیییییییییییییییییی عالی بود سحر جون
سلام
احساس گنگ ....
ممنون عزیزم
لطف داری
سلام
بسیار خوب اما پیچ و تاب باور چندان روشن نیست...
چرا ؟ کافی هست دقت کنی و بخوای ببینی
سکوت رو خوب اومدی...
سحر جون... من نمیشناسمت...اما...یه احساس خوبی نسبت به تو دارم. باید بهت میگفتم.
امیدوارم روزای تاریکت همیشه روشن بشه. وبجاش شبات هم پر از نور عشق باشه.
آره راه خوبی هسا ...
من هم احساس خوبی دارم .
امیدوارم تو هم کنار هویج جون همیشه از زندگی لذت ببری ...
سلام سحر عزیزم...مثل همیشه زیبا و تاثیر گذار...تحسین من رو در مورد بهترین بودنت بژذیر....راستی یه خبر خوب...
وبلاگ من که هک شده بود با دامینه ir باز میشه.یعنی اگه روی همین ادرس کلیک کنی باز میشه...ولی الان دیگه چه فایده...خیلی بی حوصله شدم.نمیتونم بنویسم...مشکلاتم زیاد شده وو فکرم خیلی درگیره....دوستت دارم...یا حق
سلام
مینا جان تو همیشه به من لطف داری ....
چرا نمی نویسی ...
چرا روی فرم نیستی ؟؟؟
همه چیز درست میشه ... زود ....
من هم دوستت دارم
گویی روز از همیشه تاریک تر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟
بازم بیا پیشم چه از روی کنجکاوی چه فضولی D:
آره یک روز تاریک ....
حتما ....
سحر جان به روزم.
خیلی مراقب خودت باش همیشه فکر کن وسوسه های شیطان از چشمات به تو نزدیکتره.
سحر جون من از تو کوچیکترم شاید اگه هم سن شبنم باشی ۶ سال اما مثل خواهر بزرگم دوست دارم با همون ۱ باری دیدمت فهمیدم فقط گاهی وقتا شیطونی میکنی همین.
تسلیم نشو.
به امید دیدار.
سلام نازنین جان
من تازه امروز فهمیدم شما کی هستی ...
من یک سال بزرگتر از شبنم هستم ....
بیشتر از گاهی وقت ها ...
تازه بازی شروع شده .. سعی می کنم مقاوم باشم ....
ممنون
به امید دیدار ...
تکرارها قشنگند...
اما در وجودمون آرام آرام تکرار شدن ؟!...
نوشته هاتو دوست دارم سحر...
به روزم
آره هم زیبا و هم پر از لذت ...
ممنون
لطف داری دوست من
اومدم ...
سلام سلام سلام سلام سحررر ژوونممممممممم
شطوری؟؟؟
منم دلم برات تنگ شده عسیس دلممممم
بوسسسسسسسسسس
این واژه ها رو خیلی خوشکل پشت هم میچینی دووووس ژووونممممم
چشاتو نبند که اون برق نگاتو ما لازم داریم عقشولی
در مورد گردالو هم بگم که :
توروخدا یه جا بهمون بگو اون لولو و منگوله و بقیه کین.... اینجوری آدم گیجو ویلی میره
میسییییییییییییییی
بوسسسسس بوسسسسسسسس یه عالمه
روزت روشن تر از همیشه باشه.....
دوست دارمممممممم
مااااااااااااااااچچچچچچچچچچچچچ
سلام سلام
خوبی دخمل ناز ...
کلی دلم خواست باهات بحرفم ... ولی تا اومدم رفته بودی ..
مراقب خودت باش ...
من هم دوستت دارم ...
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
من اپ کردم
امروز صدات را شنیدم کلی خوشحالم ..
اومدم خوندم عزیزم ...
امیدوارم هیچکس وقتی اون موقع بیدار شد خودشو تنها نبینه...
دلت شاد
آخ آره ... اما چشمام و که بار می کنم نیست ...
بهش گفتم دوست ندارم چشمام را باز کنم .. می ترسم نباشی..
گفت من هستم ..
اما نبود .....
سلام someone جونم
خوبی؟
بابا هیچ خبری نیست
نه من عروس شدم نه خواهم شد
همش شایعه پراکنیه...
کاره این موشیه
نمیخوای بهش تبریک بگی؟
آخه فوق دکترا قبول شده
فعلا..
سلام
حالا شاید شدی ؟ خدا را چه دیدی...
وای خوش به حالش من هم می خوام
تبریک تبریک ...
نشسته ای و مرور می کنی گزینه خواب های خدا را روی پاره کاغذی برایم نوشته ای غروب نیست هنوز بچه های روی سرسره جیغ می کشند هنوز هم کنار تو نیستم تو فکر می کنی : بیا کنار بیا کنار من سرسره تنهاست تو نیستی و روی پاره کاغذی که برایم نوشته ای تمام قصه خیس می شود
خیلی زیبا بود ..
ممنون
زیبا بود سحر عزیز خوش باشین:)
ممنون سارا جان
ویرم میگیرد هر چی از تو اینجا می خونم نمی تونم بفهمم تو چته. من دیوونه مثل فالبین ها تک تک کلمات رو تحلیل می کنم. البته تازه گی ها به این نتیجه رسیدم که لذت ببرم. از سبک نوشته هات. موفق باشی.
وقتی کامنتت را می بینم خوش حال می شم ...
دوست دارم تحلیلات را بشنوم ...
ممنون
از همیشه ملمووس تر...
ممنون
امروز بر در نیمه باز غصه های دل یک دوست ایستادم!
غمش کوچک بود و ژرف!
بزرگ بود و وسیع!
دل کوچکش آزرده بود از تیغ دردی که دل عزیزش را آزرده بود!
داغ بود!
تاب نداشت!
نمی توانست درک کند!
این همه بی انصافی را نمی توانست بپذیرد!
داد می زد!
متنفر بود!
از همه آنهایی که می توانستند باعث له شدن یک احساس شوند! می توانستند...همین توانستن کافی بود برای تنفر!
گوش کردم!
صدایش کَرَم می کرد!
اما من می شنیدم!
دل کوچک او فقط نیاز به شنیده شدن داشت!
همین!
فهمیدن این ها کار هر کسی نیست ..
اما ای کاش می فهمیدیم ...
زیبا نوشتی .. ممنون
سلام !
یه کم سکسولوژی بود!!
سلام
بده ؟
در ضمن یه نظر به من بدهکارین. نظرتو برای آخرین پستم نرسیده!
چرا نیومد
وای
می دونی چقدر برات نوشتم .....
سلا م خوبید مرسی که سر زدید
از نطراتتون هم ممنون
راس میگید جای کار کردن داشت ولی وقتش نیست
حسش هم نیست
دل و دماغش هم نیست
چه کنیم دیگه
باز ممنون سر زدی
سکوت صدای بودنم را تکرار میکند
ممنون
بیشتر و بهتر انشاالله
باز سر بزن
از دیدارت خوشحال میشم
بابای
سلام
این روزها همه بی حوصله هستن ...
لعنت به این تکرارهای همیشگی ...
می یام حتما .... دوباره و دوباره
یه حسی بهم میگه تسلیم شدی!
تسلیم چی نمی دونم شاید...شاید .... نکنه تسلیم شیط...
چرا؟؟
آره
آره شاید
نمی دونم ....
<تو>از نهایت شب حرف میزنی
از نهایت تاریکی...
راستی؛مهربانی به سراغت می آید با چراغی در دست؟
نه مدت هاست همه جا تاریک شده ..
توی این دنیای تلخ چراغی وجود نداره
کسی راه را پیدا نمی کنه از این طرف ها بیاد ....
تنها می مانم ....
سلام
استفاده کردم
به مناسبت ۲۸مرداد به روزم
سلام
اومدم ..
برا ۲۸ مرداد نظری ندارم
اما از خزان خوشم اومد
اگه لاری هستی سلام
وبلاگ وبلار به دلیل شناخت و همبستگی هر چه بیشتر میانه تمام وبلاگ نویسان شهر قشنگمان لار درست شده است.
جدولی از تمام مشخصات وبلاگ و همچنین مشخصات فردی نویسنده وبلاگ تهیه میشود که در جهت شناخت میانه وبلاگ نویسان
لاری و حمایت و از یگدیگر تهیه شده است.
*لطفا همکاری خود را در جهت تکمیل جدول به عمل آورید و به تمام دوستان وبلاگ نویس لاری خود این وب سایت را معرفی کنید.
شما مهمان ویژه هستید
حتما تشریف بیارید.
سلام
نه لاری نیستم ...
سلام
مختصری بی ناموسی نوشتی!! ولی خوب من چون اول صبح می خوانم زیاد روم تاثیری نداره!!
بی ناموسی؟؟؟؟ چه اسم بدی براش انتخاب کردی
اگه کسی به خواد با این کلمه ها تحت تاثیر قرار بگیره که کارش تمومه ...
بر روی شن های ساحل نوشتم... بر تنه ی سخت درختان نوشتم... در دفتر یادبود دوستان نوشتم...
آب شن ها را شست.... باد درختان را شکست.... دفتر یادبود دوستان پاره شد....
ولی هیچ چیز نتوانست.. نام تو.. یاد تو.. و عشق تو را از یاد ببرم..
سلام
وبلاگ جالب و زیبایی داری
بهت تبریک میگم
اگه وقت کردی به من هم سری بزن
کاش می شد فراموش کرد ....
ممنون
اومدم و برات پیغام گذاشتم ...
سلام سحر جون
خیلی قشنگ بود اما فکر نمیکنی زیادی غمگینه؟ یه ذره شادتر باش.
این همه نا امیدی واسه چی سحر جونم؟
موفق باشی.
سلام
ممنون
نه چرا غمگین ؟؟
من لایق شادی نیستم
نا امید نیستم ... فقط خستم ...
ممنون
هیچ وقت به عریانی مرد فکر نکرده ام..
منم و او... با یه دنیا دیوار...
این وقت ها دیوار را دوست دارم....
شاید باید بهش فکر کرد ...
دیوار ها شیشه ای هستند ... فایده نداره ....
سلام دوست عزیز ،
این بار دیگه مطلبم رو دیلیت نمیکنم ، دوست داشتى به کلبه هنرى و سنتى صنایع دستى سر بزن .
موفق باشى
سلام
اومدم خوندم
خیلی خوبه که هنوز کسایی هستن که به این چیزها توجه کنن ...
سلام. خوبی؟ خیلی قشنگ بود .... پر از غم.... همیشه شاد باش !!!
سلام
بد نیستم ...
ممنون
چرا غم ....
تو هم شاد باشی
یکم ریتم زندگیت یکنواخت نشده؟
چرا .. خیلی ..
به زودی قراره تغییر کنه .. شاید .. دارم تلاش می کنم .. گر چه تغییزش ممکنه خوب نباشه ...
اما باید ....
................من نظری ندارم..........!
ممنون که اومدی ...
با سلام
بعد از عرض تبریک و خسته نباشند به خاطر وبلاگ بی نظیرتان...
گروه بزرگ اسفد دعوت به همکاری می کند...
در یک کار جدید گروه اسفد در نظر دارد که با اجازه ی مدیریت دادن به اعضاعش به آنها این توانایی را بدهد تا بتوانند مدیر این گروه باشند
این کار اینگونه صورت می گیرد که افراد بعد از عضویت در گروه اجازه ی پست کردن هر گونه عکس مطلب و ... را می دهد و این نیز چند مزیت در پی دارد
۱:شما نیزمدیر گروه بزرگی خواهید شد
۲:اعضا عکس های ارسالی و مورد دلخواه شما رامی بینند و به قدرت برتر بودن شما پی می برند
۳:ازهمه مهمتر ما نیز اجازه ی تبلیغ وبلاگ خود را در گروه می دهیم ولین امر مو جب بیشتر شدن آمار بییندگان و نظر های شما می شود
(ضمنان در مورد عکس ها هیچ گونه محدودیتی نداریم)
4:و همچنین از عکس ها و مطالب زیبایی که برایتان ارسال نی شود لذت ببرید
برای این امکانات اول باید عضوگروه شوید پس برای آموزی روی وبسایت آموزشی کلیک کنید
وبلاگ اصلی من:www.aztaa.blogfa.com
وبلاگ آموزشی:www.del.blogfa.com
نه ممنون ...
سلام...
می خواستم خواهش کنم فوران منو با دقت بخونی...
منتظر نظرت هستم...
ممنون...
به سرعت نور دارم می یام ....
سلام... از وبلاگت و متنهایی که نوشته بودی خیلی خوشم اومد. بهت تبریک میگم وبلاگ قشنگی داری. اگه دوست داشتی به منم سر بزن. خوشحال میشم...
سلام
ممنون دوست من
حتما می یام ...
سلام
ببخشید دیر کردم
ولی خیلی قشنگ بود
در ضمن خودمم آپ کردم حتما بیا
قربانت یک آدم اینجوری
سلام
دیرو زود نداره
ممنون
اومدم و خوندم و نظرم را گذاشتم
سلام
یادم نیست نظر دادم یا نه
قشنگ بود
یعنی انقدر تکراری شده ؟