someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

مرا چه به تنهایی و سکوت ؟


نقاشی می کشم .
دنیای وارونه ام را ،
از اینجا تا بی انتهایی تو .
رنگ در طرح .
بوسه ای بر باد .
درختی در آغوش خاک .
آسمانی بی ماه .
طبیعتی برهنه
و من .
چشمانم حکایت ها دارد ...
مرا چه به تنهایی و سکوت ؟
زندگی باید

مرا ورق می زنی

 

می گذرم

از تو

ازبرگ های باران خورده

ازدوست داشتن

....

ورق می خورم .

تکراری دوباره  

کتاب هایی از جنس خاک

سکوت زمین....

تن خسته من سال هاست بوی غم می هد.

این بار فصل دوباره ای در راه است

چیزی برای عیدی ندارم ......

بهارم تقدیم تو باد .

 

 

آغازی به شکوه بهار

در هیاهویی سبز

یک دنیا زیبایی نثار تو باد .

مرا بخوان در این تازگی

در این وادی بی پایان ..

 

بهترین حجم زیبایی آرزوی من برای چشمانت...

 

شاد باشی به وسعت زیبایی های خدا

 

سحر

بهار 1387

مرا فریاد مکن

 

 

 

سکوت ناب مرا به چه ارزان می فروشی مرد ؟

در این آسمان ،

مرا رها باید تا اوج

تا بودن ...

تا سرو ....

تا شوق ...  .

چشمانم ؟

دیوانگی زیبایی است ،

سکوتش تقدیم تو باد ...

 

 

 

 

دوستان خوبم پست ؛ نور؛ از قران نیست . نوشته خودم است و همینطور همه نوشته ها .

به وسعت زیبایی ها شاد باشید...

سحر

نور

 

و آیات مقدس را بنگر.

چگونه می توانی به تمسخر بنشینی ؟

آنگاه که به تولدی پنهان تو را آشکار می سازد !

آسمان را در دستانت لمس می کنی ....

زمین را بر فراز دشتها می بینی .....

و باز ،

مرگ خورشید را در امتداد شب فراموش خواهی کرد  ؟

نفرین هر آنچه سیاهی است بر تو باد .

مگر بیدار شوی

و قدرت مطلق، پیروزمند در انتظار توست ...

 

 

بی اعتبار ترین انتظاررا فریاد

 

می خندم

به کوله باری که از گناه به دوش می کشم .

به تولدی در فصل مرگ .

به فریاد خاک  

به حضور بی دلیل زن .

ناگاه ...

 می خزد بر تن برهنه حقیقت

صدای وحشت آور گذر زمان

در این انتظار بی اعتبار.