someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

مرا چه به تنهایی و سکوت ؟


نقاشی می کشم .
دنیای وارونه ام را ،
از اینجا تا بی انتهایی تو .
رنگ در طرح .
بوسه ای بر باد .
درختی در آغوش خاک .
آسمانی بی ماه .
طبیعتی برهنه
و من .
چشمانم حکایت ها دارد ...
مرا چه به تنهایی و سکوت ؟
زندگی باید

نظرات 368 + ارسال نظر
leila شنبه 14 دی 1387 ساعت 11:42 ب.ظ http://www.leilaaliakbari.blogsky.com

sahar dige nemishe nemitunam mifahmi sahar,daram divune misham kojai saharam.sahare khoshkele bala,bia tuy khabam

تسنیم یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 12:16 ق.ظ

با هرچه عشق، نام تو را می توان نوشت
با هرچه رود، راه تو را می توان سرود ...

سید محمد یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://Love.Blogsky.Com

یک حمد و ۳فاتحه...!

فاطمه توکلی یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 03:33 ب.ظ http://www.khorjiiiin.blogfa.com

سحر عزیزم....تصویرت را چه غریبانه در روزنامه دیدم و قلبم فشرده شد.........

تو را بعد از دوران پیش دانشگاهی چقدررررر دیر پیدا کردم...و چقدرررر تلخ!!

یادواره ای در وبلاگم برایت گذاشتم...

ای کاش بودی سحرم.................

اسماعیل عسکری یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 04:50 ب.ظ http://www.raz-e-javan.blogfa.com

خداوند رحمتت کند . . .

همسایه یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 05:30 ب.ظ http://www.hamsayehh.blogfa.com

خواهر گلم
تو قلب همه خونه کردی..همه به یادت هستن اسمت بیشتر از قبل بر سر زبانهاست پس تو نمردی تازه حیات دوباره ای پیدا کردی اینجا هم حالا رونق بیشتری داره و چه زیبا ققنوس وار همه را میخونی...دست خالی نیومدم و یکی از غزلهامو واست آوردم..آرام و آسوده بخواب همسایه..همه دوست دارن..خیلی زیاد...و حالا ما محتاج دعای تو هستیم مهربون...


شبیه حادثه ای مانده زیر بار خزان
سکوت ثانیه ها در عبور زرد زمان

به سوی پلک دلت می رود خطوط دلم
نشسته خاطر خیست به خاطر باران

مرا غرور غزل می کشد به سوی خودش
تمام حس دلم می رود ز دست آسان

تمام مصرع غم را شبانه می گشتم
ندید چشم دلم از تو هیچ رد و نشان

هنوز با نگهت می رسد طلوع دلم
غروب با نگهت کشته می شود آسان

قسم به حرمت چشمان پاک معصومت
به هیچ گل دگر دل نداده ام پنهان

همسایه آذر۸۷

ر و ز ب ه یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 10:23 ب.ظ http://hazrat-eshgh.com

هرگز از مرگ نهراسیدم
اگر چه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری از مردن در سرزمینی است
که در آن مزد گورکن
از بهای آزادی مردمان افزونتر باشد..

یادم میاد که..

یادت گرامی..

فاطمه یکشنبه 15 دی 1387 ساعت 10:34 ب.ظ

سحررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
توروخدا .. یکی بگه دروغه ..
چرا اینقدر دیر ...........

سیب ترش دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 12:09 ق.ظ

سلام خانم خانمها

دلم همش ژیشته ها یه وقت فکر نکنی کسی فراموشت می کنه هر کی می گه خاک سرده واسه خودش گفته سحری داغت همیشه تازه میمونه تو قلبمون برات همش از خدا می خوام که اروم باشی اروم اروممممممم

فاطمه دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 04:57 ق.ظ

این مطالب رو که میخونم بغض گلوم رو فشارمیده خدایا یعنی مرگ به همین راحتیه؟یعنی امروز توی وبلاگم مینویسم مرا چه به تنهایی و سکوت؟زندگی باید. و فردا زیر تلی از خاک خوابیده ام؟ من ایشون رو تصادفا و بعد از مرگشون شناختم وسخت شیفته اینهمه انرزی در کلامشون شدم واکنون سخت متاسفم روحش شاد

احسان دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 06:30 ق.ظ http://sqr87.blogsky.com

سلام
خانواده محترم رومی و آقای تاجیک
مصیبت وارده رو به شما تسلیت می گم و برای شما از خداوند منان طلب صبر و آرامش بیشتر دارم.
روحش شاد و قرین رحمت خداوند باد

ایران دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 03:58 ب.ظ http://kurosh-iran.blogfa.com

خدای بزرگ رحمتت کنه

سعید دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 08:07 ب.ظ http://picgallery.blogsky.com

خوابیدی بدون لالایی و قصه بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
روحت شاد و یادت گرامی

تسنیم دوشنبه 16 دی 1387 ساعت 10:35 ب.ظ

پس کو دوای این زخم!؟!؟!
:(

کودک سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 12:23 ق.ظ

سحر خانم...
آپتون به یاد موندنی بود.
کامنت هاتون هم همینطور... اولین کامنت ها با آخری ها خیلی فرق داشتن...
نمیشناسمتون سحر خانم ولی خوندن کامنت های تمام کسایی که منتظر پاسخ کامنتاشون هستن باعث شد امشب پشت این سیستم گریه کنم.

چقدر سخته... فقط یه لحظه خودمو میذارم جای دوستانتون!
شما که جاتون راحته... خدا به این آدما صبر بده.

سحرخانوم...امشب نشونم دادین هیشکی موندنی نیس... ممنونم سحرخانم.

به امید "دیدار"...

نیما سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 01:11 ق.ظ http://pastou.blogfa.com

ُسحر خوبم..خواهر قشنگم..کی میگه تو رفتی؟ببین همه به یادتن
می دونم جواب همشون رو میدی..
سحر جونم دلم برات تنگ شده....خیلی زیاد..هفته پیش اومدی تو خوابم..بازم بیا..جون نیما بازم بیا..

آتوس سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 03:46 ق.ظ

هه هه هه هه هه هه هههههههههههههههههههههه........
واقعاْ خنده داره... می بینی سحر..؟!
همه میان تا ازین فرصت استفاده کنن تا شاید تبلیغی برای وبلاگشون بشه...
هر کسی سعی می کنه خودش رو غمگین تر از بقیه نشون بده...آدرس وبلاگشون توی این موقعیت مهمترین چیزیه که باید گذاشته بشه...!!!

یه بار گفته بودی حرفام و صدام خیلی روی مخاطب تاثیر میذاره... اما هیچکس حرفامو نمیفهمه خانوم....
اون روز توی ماشین می خواستم یه چیزی بهت بگم...
می خواستم بگم منم میام........... همین...

همهء عمر دیر رسیدیم سحر...مگه نه..؟! اومدی توی مسجد کنار خونهء ما... منظورت چی بود سحر..؟! فقط می خواستی منو خرد کنی..؟؟؟!! آره..؟؟؟!!!!!!

ازت می ترسم سحر.... تو فقط میفهمیدی..... همیشه ازت می ترسیدم..............

یادته وقتی این عکس رو ازم گرفتی..؟! حالا دیگه این عکس تا همیشه روی وبلاگت میمونه..... مثل این رنگ...مثل این پست... مثل این کامنتای بی جواب..... و این یعنی اینکه تو دیگه نیستی سحر.......
دیگه نیستی سحر.......
دیگه نیستی سحر...........................

آخرین کامنت رو تو به من دادی..اما هیچوقت بهش جواب ندادم... می دونی چرا...؟! چون خیلی ازت دلخور بودم.... اینو که دیگه می دونی چرا...؟!
سحر تو قول داده بودی.... سحر تو قول داده بودی............. انقدر راحت زدی زیر قولت..؟؟؟؟؟!!! حالا تکلیف من چی میشه...؟! حالا من چی کار کنم سحر..؟! با فاطمه چی کار کنم سحر...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! چجوری به اون بگم...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!


رفتی و حسرت و افسوس و غم و نفرت هست....
من و این جمعیت زنده کش و مرده پرست.............

می بینمت...
خیلی زود........
پس تا اون موقع.........
فعلاْ..........

linda(javabi be atuse hasud)hame bekhunan سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 10:19 ق.ظ

salam.sahar jan nayamadam baray to benevisam omadam javabe in atuse hasude oghdeio bedam ke alan payamesh balay payame man neveshte shode.
Bebin atus to malume hamishe be sahar hesadat mikardi,alanam narahati ke dustay sahar tanhash nagzashtan va veblogesh roshane.emruz migi sahar aksay veblogo az toy hasud gerefte,hatman farda edea mikoni sheray saharam to gofti?bayad az khodet khejalat bekeshi.to hasudit mishe atus ke dusti nadari va mesle sahar ziba va jazab nisti,zuret gerefte ke sahar vaghti rafte ama dustash faramushesh nakardan va vebloghesh be rahe.to ham boro be jay khande gerye kon.sahar javidane

سیب ترش سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 12:22 ب.ظ

آسوده خوابیدی چشمهای پر فروغت را بستی بی انکه بدانی
هزاران چشم چشم به راهت است چشم به راه سحری زیبا و دوست داشتنی سحری که اغاز شود برای تک تک لحظه ها اما غروب کردی غروبی که دیگری سحری ندارد غروبی که طلوع دل انگیزش به یغما رفت .

دوستت دارممممم دوست داشتنیییییییییییییییی


گل مینا سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 02:42 ب.ظ http://nasserabdollahi.blogsky.com

وای اولین باره با همچین چیزی روبرو می شم!
چقدر دلم گرفت که صاحب این وبلاگ دیگه نیست!
بدجوری دلم سوخت..
اشکم جاری شد..
الهی همیشه خدا باهات باشه سحر جان:((((((((((((((((

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 دی 1387 ساعت 02:42 ب.ظ

بچه ها سحر چرا فوت کرد؟

asrar چهارشنبه 18 دی 1387 ساعت 08:42 ب.ظ http://nimnegah87.blogfa.com

چه کسی باور داشت که روزی تو سفر خواهی کرد ؟
روز ما را زشب تیره بتر خواهی کرد ؟
که گمان داشت که یک شهر در اندیشه تو
بی خبر از همه آهنگ سفر خواهی کرد ...
روحش شاد و قرین رحمت باد

شهرزاد پنج‌شنبه 19 دی 1387 ساعت 10:28 ب.ظ http://httpshrn.blogfa.com

با شنیدن فوتت بسیار غمگین شدم روحت شاد

شهرزاد پنج‌شنبه 19 دی 1387 ساعت 10:29 ب.ظ http://shahrzadjoni.bolgfa.com

بسیار متا سفام روحت شاد

سیب ترش پنج‌شنبه 19 دی 1387 ساعت 10:50 ب.ظ

دوستت دارمم هنوزم سحر دوست داشتنی من

رضا جمعه 20 دی 1387 ساعت 12:19 ب.ظ http://hack-rap.blogsky.com

سلام
خیلی متاسف شدم وقتی خبر روشنیدم
منم به نوبه خودم به خانواده اش و همسرش و تمامی دوستان اینترنتی اش تسلیت میگیم

امید جمعه 20 دی 1387 ساعت 07:56 ب.ظ http://s-p-r.blogsky.com

و چه زود از کنارمان رفتی ، تویی که نوشتن را عاشقانه دوست داشتی.و چه خوب سعادتی داشتی که خدایت گلچینت کرد و ما را در غم فراقت تنها گذاشت.روحت شاد

محمدرضا شنبه 21 دی 1387 ساعت 08:15 ب.ظ http://psychlogy.mihanblog.com/

نمی دونم چی باید بگم!!!!00020344.gif
فقط می گم تسلیت باشه.

شقایق یکشنبه 22 دی 1387 ساعت 12:27 ب.ظ http://shaghayegh.blogsky.com

روحت شاد

بابایی یکشنبه 22 دی 1387 ساعت 02:00 ب.ظ http://9maho9roz.blogsky.com/

سلام
با یه عالمه شرمندگی...
وقتی داشتم وبلاگ مدیران بلاگ اسکای رو میخوندم متوجه شدم
باورم نمی شد.
روحت شاد... ما به یادتیم...
هنوز هم سام خوبه... میدونم که اگه بودی باز هم براش پیغام میگذاشتی...
دلم گرفت
خیلی دلم گرفت

سیب ترش یکشنبه 22 دی 1387 ساعت 05:14 ب.ظ

مهربونم خوبی که اونجا چه خبره نمی خوایی بیایی برامون بنویسی

سحری کجایییی نگو که نیستی می دونم هستی

سیاوش عشقیار یکشنبه 22 دی 1387 ساعت 10:29 ب.ظ http://k-m.blogsky.com

سلام ..
سکوت ..
دعا ..
همیشه زنده ای ..
خدا نگهدار ..

فاطمه .. جواب لیندا !!!!!! دوشنبه 23 دی 1387 ساعت 08:18 ق.ظ

مهم نیست چند نفر بخونن برام مهمه که لیندا بخونه
لیندای عزیز .. من نمی دونم شما اتوس رو تا چه حدی می شناسی ! من با هر دوشون .. سحر و آتوس تو دوستی مشترکم ! دلیل این همه اصرارت برای حسادت آتوس رو هم نمی فهمم . سحر نیست .. رفته !! و این تنها واقعیت مشترک بین این همه کامنت و آدمه !!
سعی کن کامنت آتوس رو بدون غرض بخونی .. من اون تو هیچ حسادتی ندیدم چون هر دو رو می شناسم و می دونم اون جمله ها چه معنی دارن !
کامنت آتوس پر از افسوسه .. به گمونم تو درک این افسوس دچار مشکل شدی
تو هیچی از حرفای آتوس نفهمیدی و فقط چشمت چرخید تا رسید به عکس !! اصلا می دونی این عکس چی هست که داری ازش دفاع می کنی ؟؟؟!
لیندای عزیز ما همه سحر رو دوست داشتیم .. تو هر دوستی امکانش هست بعضی وقتا دلخوری پیش بیاد ! دلخوری بین آتوس و سحر ربطی به من و تو نداره که خودمون رو قاطی کنیم !!
سحر برای همه ی ما عزیز بود و هست . اگه از از دست دادنش ناراحتیم و هنوز هم داغش رو دلمونه دلیل مناسبی نیست برای توپیدن و یا اظهار نظر بی جا راجع به بقیه دوستاش ..
صبور باش لیندا .. و منطقی !

قابل باور نیست

مطمئنم تو جات از همه ما بهتره!!!امیدونم الانم روح قشنگت داره به همه ما لبخند میزنه!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 23 دی 1387 ساعت 07:03 ب.ظ

to ra cheh be sookoot va tanhayee?
dar hojoom lahzehaye tanhayee, to ra faryad mikonam banooye zibaeeha. intezarat ra payani nist. boghze kodakam ra bebin, cheshmanash tu ra eltemas mikonand. asheghaneh dostat daram khahar koochooloo


آلنوش سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 04:15 ق.ظ http://www.khorshidomah.blogfa.com

سلام سحر خانم
شما دوست سیب ترش من بودین
خیلی دوست داشتم باهاتون آشنا میشدم
از مهربونیات خیلی شنیدم
بخاطر همین منو به اینجا آورد
روحت شاد عزیزم
راحت و آسوده بخوابی

زری سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 09:24 ق.ظ http://www.respina00.blogfa.com/

سلام خوبین


اره باید زندگی کرد باید ...............

آرمین سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 11:28 ق.ظ http://stars.blogsky.com

سلام سحر
نمی دونم این کامنت من رو می خونی یا نه
باورش خیلی برام سخت
الان که دارم می نویسم گریم گرفته
زمین جای کوچیکی برای آدم های بزرگ
این آدم های بدن که روی زمین می مونن
روحت شاد .

بهاره غیثی سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام. سلام سحر. منو میشناسی؟ اصلا یادته که یه دختر دایی به اسم بهاره داری؟ ای خدااااااااااااااا به کی باید شکایت کرد؟ این دردو به کی باید گفت؟ ما داریم کجا می ریم؟ سحر وقتی بعد از ده سال عکستو دیدم..........خیلی زیبا شده بودی. آره منم بی وفا هستم. خیلی دلم گرفت. انگار بعد از ده سال با رفتن تو خیلی چیزا اومد به سراغ من. یادم اومد که از همبازی های کودکیم خیلی ها رو فراموش کردم. سمانه. سامان.ساسان.الهه و خواهر کوچولوش که حتما الان خیلی بزرگ شده. مهشید.الهام.ستاره.امیر که چقدر به وجودش افتخار می کنم.و خواهر های تو لادن و مرمر......... خدایا دارم میمیرم از این همه بی وفایی و این همه بی خیالی .....سحر من توی جشن عروسیت نبودم . دلم راضی نشد توی عزات باشم .منو ببخش. ای کاش زود تر از اینها پیدات کرده بودم. ای کاش.......... خیلی حرف دارم ولی بغض گلوم داره خفم می کنه. ..آقا سیروس چند ماه پیش که شما رو دیدم تازه فهمیدم چقدر دلم واستون تنگ شده بود. من شما رو همیشه استاد خودم می دونم. شما مرد بزرگی هستید...خیلی خیلی بزرگ. خدا روح سحر و مادرتون رو در بهشت سرشار از رحمت بی کرانش کنه.

نیلوفر سه‌شنبه 24 دی 1387 ساعت 12:54 ب.ظ http://www.nili6.blogfa.com

از دست رفتی و اسمونی شدی
و نیستی که ببینی ما هنوز زمینی هستیم
فکر نکنم این حا از رونق بیفته اینجا همیشه وبلاگ سحر رومی است !

همسایه چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 04:43 ب.ظ

تو میری پشت علفها گم میشی

من میمونم و گل اقاقیا

سحری .. خواهر گلم..

خدا رحمتت کنه....

ایده چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 04:56 ب.ظ http://h0ly.persianblog.ir

آرام باشی ....
!...!

اشکان چهارشنبه 25 دی 1387 ساعت 05:13 ب.ظ http://ROJANASHKAN.BLOGFA.COM

سحر عزیز

بخواب آروم و

بی دردو غصه . . . . .

سیب ترش پنج‌شنبه 26 دی 1387 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام سحرم

خوبی فدات شم دلم برات تنگ شده خیلی خیلی خیلی

لیلا علی اکبری پنج‌شنبه 26 دی 1387 ساعت 10:29 ب.ظ

حالا با کی درد دل کنم سحر بیدار شو

محمد شنبه 28 دی 1387 ساعت 01:00 ق.ظ http://lahzerahaee.parsiblog.com

سحر خانوم سلام
ببخشید من از عضوهای قدیمی مارشال هستم هنوز اون نوشتهاتو بیاد دارم
روحت شاد

dd دوشنبه 30 دی 1387 ساعت 01:15 ق.ظ

dddd

.... سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 02:33 ق.ظ

یادت گرامی

پیام جهانگیری سه‌شنبه 1 بهمن 1387 ساعت 09:00 ق.ظ http://rouznamak.blogfa.com

تقویم می گوید حالا یک ماه است که تو نیستی. تقویم نمی داند که زمان از حرکت ایستاده است. تقویم نمی داند که زمین پس از نبودنت دور باطل و بیهوده می زند. تقویم نمی داند که زمانه مان از زایش ایستاده است. تقویم نمی داند که زمستان زجرآلود ذهن مان، پایدار تر از آنیست که در انتظار گذرش بتوان بود و با تقویم جایش را به بهار دهد. آری، تقویم نمی داند که بهار هم دیگر زیبا نیست. آری دیگر هیچ چیز زیبا نیست ...
1 بهمن 2567
شیراز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد