مرگ ، سایه های خورشید را کم رنگ می کند
من می مانم و دو فانوس کهنه
نعره های تاریکی ، مرا لمس می کند
شب از همیشه زیبا تراست
به دروغ بودن ستاره ها می خندم
آهای !!!
مگر نمی دانی..... ؟
من زاده زمان هستم
کدام زمین ؟
اینجا مرداب ها از دل آسمان می جوشند .
ابرها زیر پاهایمان گیاه می پرورانند.
و ما از آتش زاییده می شویم .
با هیچ قانونی مرا نمی توانی به قضاوت بنشینی
آهای!!!!!
تو می دانی .....؟
در این بی انتهای فریب انگیز
خود را سوی کدامین قبله باید به فراموشی سپارم
سلااااااااااااااااااااااااااااام خوفییی؟
بابا ۱۰۰تا کامنت ... چجوری؟
بابا تو دیگه کی هستی
این یه رکورده
منم ۱۰۰تا کامنت میخوام
نههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
.
.
.
ممنون که اومدی
خوشالم کردی
بازم بیا بازم بیا
سلام
نمی دونم والا ..
ممنون که اومدی
می خواستم بخوانم که "امشب خاکت می کنم"
اما تو
آنچنان بی پروا
همه ام را به تاراج بردی که
باور داشتن تو را هم با خود برد!
و فصل زیستن دوباره در بی حوصلگی پاییز مرا به صدا می خواند ...
سلام سام وان
ورود ماه خوب رمضان رو تبریک میگم
و لحظاتی ناب و عرفانی رو برات آرزو می کنم
التماس دعا
" تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی
همت کن و بگو:
ماهیها حوضشان بی آب است "
سلام
ممنون
سلام سحر جان تو هم مثل من دلتنگی امان از دلتنگی امان از فراق یار نامهربان بازم بیا باز م میام
لینکم نکردی
سلام
کجایید!؟
نگران شدم
در ضمن اگه پیوند مرا به
"تابوت اندیشه...ما"
تغییر دهی ممنونت می شوم
سپاس
چرا شب از همیشه زیباتر بود ؟؟؟؟
سلام سحر
از هر لحاظ وبلاگه قشنگی داری
موفق باشی
راستی به منم سر بزن خوشحال میشم
یا علی