someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

انعکاس تنهایی

در پایان نور ُ 

خود را در انعکاس تنهایی 

می یابم 

و به آغاز خلوتگاه خود می اندیشم 

و همه ی وجودم را 

در انهای خواب 

به تماشا می نشینم

نظرات 22 + ارسال نظر
فرنوش پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 04:47 ب.ظ

مثل همیشه به یادتم

... پنج‌شنبه 5 خرداد 1390 ساعت 09:56 ب.ظ

بسیار زیباست ...

نیکا جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 12:55 ب.ظ

ان که مست امد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه زد و رفت
هوشنگ ابتهاج

نسیم جمعه 6 خرداد 1390 ساعت 07:12 ب.ظ http://www.matrokeh.blogsky.com

مرگ دیگران ارزش زندگی کردن را به ما میاموزد...ارزش چیزهایی که خوب بودنشان را مومنیم...و چیزهایی که خوبند و چشمانمان خوب آنها را نمی بیند...و هیچ چیز به اندازه ی ایمان به زندگی آن را باور پذیر نمیکند...نیروی هولناکی در آدمی هست برای زیستن به هر قیمتی...خوشا مرگ را زیستن بر این ارزان فروشی....روحش شاد!

فریبا دوشنبه 9 خرداد 1390 ساعت 04:19 ب.ظ

نسیم در موهایت میپیچد
کنار ساحل سرخ غروب در چشمهای تو
چشم من از ندیدنت تر میشود
و عشقم از نداشتنت پژمرده
و من می مانم و رویاهای بر باد رفته..
من می مانم و یک دنیا حسرت
من می مانم و باران های بهاری و تنهایی..
من می مانم..و من..در اتاق های تاریک و سکوتی مطلق..و یاد توست که با من گپ میزند...
راستی زندگی خشک میگذرد یا تر..
راستی سحرم..در دیار تو زندگی خشک میگذرد یا تر؟
هنوز منتظرم. صبح ها در نمازم...ظهر ها در خورشید..شب ها در رویاهایم..هنوز منتظرم که بیایی...و بگویی حالت خوب است ..و ملالی نیست جز دوری از اینجا..

daryoush سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 08:26 ب.ظ

nassim jan besyar az neveshtat lezzat bordam.tasvire zibayi az marg dar man ijad kardi.baraye tamame kasanike nistand va midoonam jashuun behtarine.rooheshan shad!.

سینوهه سه‌شنبه 10 خرداد 1390 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام خوبی؟
به یاد گذشته افتادم گفتم یه سری بهت زده باشم.
ایام به کام

لادن سه‌شنبه 17 خرداد 1390 ساعت 12:37 ب.ظ

بی توروزگارم سخت است.دلم تنگ است وهیچ چیزآرامم نمیکند.بایدبیایی باشی مثل قبل تا شادیهایمان را با هم قسمت کنیم.ذیگرشادی در زندگیم کلمه ای بی مفهوم است.خودت میدانی.چگونه احساسم را بگویم که نگفتنیست.یادت در تاروپود وجودمان است وبی توزندگی بی معنی.خواهرکوچولوی عزیزم تونیایی من می آیم به زودی وبا هم پروازمیکنیم به هرجادلمان خواست.می آیم به زودی........

هوناز سه‌شنبه 31 خرداد 1390 ساعت 05:15 ب.ظ

عزیز دلم جات هنوزم خالیه.... خیلی خالی سحر

ashkan چهارشنبه 1 تیر 1390 ساعت 02:21 ق.ظ

چقدر دردناکه ...
برای کسی کامنت بذاری ، و بعد بفهمی ....
اینترنت گاهی وقتا دردای عمیقی برای ادم میسر میکنه ...

متاسفم

فرزاد پنج‌شنبه 2 تیر 1390 ساعت 12:15 ق.ظ http://petti.blogsky.com

دلم برا سحر تنگ شده..

........ دوشنبه 6 تیر 1390 ساعت 09:04 ب.ظ

هرشب تنهایی چه زجری داره برای عزیزانت........روحت شاد خانومی

alone چهارشنبه 22 تیر 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://www.loveaffair2.blogfa.com/

salam doste man :X
dg be ma sar nemizania :-<

ine rasme dosti ? :D

baba bodo bia dg :((

زنی از جنسی دیگر پنج‌شنبه 23 تیر 1390 ساعت 03:02 ب.ظ http://sunk-in-times2.blogsky.com

به دیدارم بیا هر شب ...
در این تنهاییه تنهای تاریک خدا مانند دلم تنگ است...

سعیده سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 11:10 ب.ظ

چه زیبا جاودانه شدی سحر

پگاه شکیبا جمعه 31 تیر 1390 ساعت 12:36 ق.ظ

همیشه به یادتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم...

الناز دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 03:53 ق.ظ

من تو را نمیشناسم ولی اونقدر شعرهایت زیباست و عمیق که ...ای فرشته ی خفته...تو رو خدا بقیه شعراشو هم بذارید چرا وبو آپ نمیکنید درسته که سحر... ولی وبش نباید تعطیل بشه...نباید... سر میزنم هر روز...

لادن پنج‌شنبه 13 مرداد 1390 ساعت 12:43 ب.ظ

خیلی دلم برات تنگه.کاش میشدتورادرآغوش میکشیدم ودردهایم را فریادمیزدم .جات خالیه گلم وهنوزباورکردنش سخت وطاقت فرساست.سحرم همه چیزمو از دست دادم پس کی میتونم بیام پیشت عزیزم.دوست دارم خواهرم

شهلا شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 06:15 ب.ظ http://shrn.blogfa.com

سحر جان تو رفتی و من هنوز به عشق تو با چشمی گیران با حسرت میام اینجا و با قطره اشکی وجودمو از دلتنگی نبودن توخالی میکنم با قلبی پر از اه و با گلویی پر از غصه اعتراف می کنم دلتنگتم روحت شاد عزیزم

دامون شنبه 5 شهریور 1390 ساعت 09:04 ب.ظ http://www.damun.blogsky.com

قلبم می ایسته وقتی این صفحه باز میشه
انگار هر بار انتظار دارم معجزه ای اتفاق افتاده باشه و رنگهای زرد و قرمز و نارنجی این پس زمینه مشکی رو عقب زده باشند. معجزه ای به بزرگی بازگشت دوباره تو به فضای غم زده این وبلاگ
اما افسوس... زمان اینجا متوقف شده. خاطرات گذشته های دور با این بلاگ عجین شدند و با هر بار باز شدن صفحاتش جانی تازه می گیرند...
آقای تاجیک نکنه شما هم یک جوری هراسناک شدید از تکرار و بازتولید این خاطرات که ترجیح میدهید کمتر قدم به این قدمگاه بگذارید؟...
که اگر شدید هزار بار حق دارید
امروز برای اولین بار بعد از باز کردن بلاگ سحر با خودم فکر کردم که شاید بستن یک کتاب به پایان رسیده بهتر از تلاش عبثی باشه برای باز نگه داشتن و بازخوانی سطوری که جوشش حیات در اونها متوقف شده
گاهی بهتره رفتگان رو رها کنیم تا رها بشیم...

فریبا یکشنبه 13 شهریور 1390 ساعت 11:39 ق.ظ

مثل اینکه خیلی داره اونجا بهت خوش میگذره..

مرمر سه‌شنبه 15 شهریور 1390 ساعت 02:12 ب.ظ http://www.woozy.blogfa.com

متاسفم
دیر اومدم فقط دوست ندارم اینجا متروکه بشه بازم میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد