سلام اینکه می خندی خوب است اما به چه ؟ بایستی تعمل کرد.... به کشیدن کوله ؟ یا به گناهی که در آن است ؟ متولد شدن ؟ یا فصل مرگ ؟شاید به خاک ؟؟؟؟؟؟؟ اما به نظرم هیچکدام خنده نداشته و ندارد. شاید کارت از گریه گذشته است...... من از حضورم بی خبرم و مثل تو فکر می کنم (بی دلیل) و گذر زمان آنهم با سرعت ابر مافوق به وحشتم می اندازد//// برای چه حضور یافته ام؟ چه خواهم شد؟ دلیل حضورم چیست؟اینها سوالاتی است که ذهنم را آزار می دهد. از طرفی این حرکت زمان هم که فرصت فکر کدن را نمیدهد تا می جنبم بالای دستان دیگران سرود لا اله الا اله ...گوشم را نوازش خواهد داد و بوی کافور مشامم را خواهد آزرد و لباس سفید مخمری بر تن لختم خواهند کرد و عزیزترین کسم خاک عالم بر سرم خواهد ریخت و من فارغ از این ماجرا به یک چیز فکر خواهم کرد چرا؟ کجا؟ دلیل؟ چگونه؟.......؟؟؟؟........؟؟؟؟؟؟ زیاد به خودت فشار نیار می گن مشکی رنگه عشقه
سلام سحر جان مرسی که بالاخره افتخار دادی و آپ کردی. راستش اول که این نوشته ات رو خوندم فکرم رفت پیش همونایی که بهت گفتم... فکر کردم این انتظار میتونه برای مرگ یا تقدیس و تعمید باشه... که البته فهمیدم اشتباه میکردم !(ببین چقدر فکرم منحرف هست) بازم ممنون... روزات ابری...
تو همان سحری؟ که همیشه با کوله پشتی بر دوش برای ما نور و هوای صبح می آورد؟تو همان سحری که ما را از سیاهیها می رهاند؟تو همان دخترکی هستی؟که سحرگاهان دل به دریا زد و رفت،تا به دیاران دورست؟.آری!به گمانم تو همان سحری،زیرا این گل شعر که بسیار زیباست فقط می تواند در باغ سحر بروید.درود بر سحر خانم.ممنون از حضور گرامیتان.شعری زیبا و پر معنی سروده اید.آینده از آن زنان است.بی هودگی و بی دلیلی به هر کس دیگر که خواهی واگذارید.
به به سر کار خانم someone چه عجب از این طرفها چی شد افتخار دادین آپ کردین داشتم کم کم نگرانت می شدم گفتم حتما لاشه های متعفن کار دادن دستت. به هر حال از اینکه بر ما منت نهادین و آپ فرمودین کمال تشکر را دارم
سلام سحری... خیلی قشنگ بود...مثل همیشه!!! دیگه از شعرات ایراد نمیگیرم که چرا غمگینه... یه جورایی هر دفعه بیشتر خوشم میاد... دارم میام تو خط...نه؟ (چشمک)
سلام
salam
khili ghashango balalo ba mani bod
moafagh bashi azizam
سلام
بازم نمیدونم چی بگم کافی نت هستم هیچی از حرفای کیبوردشم معلوم نیست
سلام سحر عزیز
کجایی نگران شدم
بهت میل زدم تولدت رو هم تبریک گفته بودم ولی جوابی ازت نداشتم
خیلی نگرانت شدم
نوشته ات هم مثل همیشه زیباست
سلام دوست خوبم. خوبی سحر جان؟
خوشحالم بعد از مدت ها دوباره اومدی. خیلی خوشحالم
خیلی زیبا نوشتی اما انگار چیزی عذابت میده.
موفق باشی
گر چه انتظار را دوست ندارم اما قطعه زیبائی بود.
مقدمتان را گرامی میدارم و باز هم منتظر و این بار منتظر نظرتان میمانم.
سلام
خوشحال شدم که بالاخره آپیدی
می ایستد زن
و ظلمتی به گردش چرخ می زند .
- چقدر تعارف می کنید !
مردی نگاه می کند و سایه نور اخم می کند به سویش :
نه این هوا ، هوای دیشب نیست .
سپاس
salam
khob hati
khoshhal shodam ke bazam omade
movaffag bashe
سلام.جالب بود.خوشحالم که بازم نوشتی...موفق باشی.
سلام. خوشحالم که دوباره اینجا به روز شدی.
فقط یک رویای خیس .
و حرمتی که زود از بین رفت .
... چهل روز گذشت ...
به روزم . ولی یه مدتی نیستم .
زیبا بود ...
اما برای من نا مفهوم ... !
خوب پس بلاخره برگشتی!!
اما به نظر میرسه تو این مدت طولانی چیزی تغییر نکرده! حس نوشتت که مثل سابقه. شایدم من اشتباه میکنم!
آنچه البتته به جایی نرسد
فریاد است...
وباز هم سباس بخاطر حضور گرمتان.
سلام. چه عجب خانم به روز کردی. قشنگ بود
شعرت معرکه بود سحری
مثل همیشه
ولی کوله بار گناه؟ تو ؟
کم لطف نیستی به خودت عزیزکم؟
سلام!
سلام
صبح به خیر
سحر !!!اسم زیبایی ست.سحر!!!چقدر این اسم برام آشناست؟؟!!!شعراهات هم زیبا و پر احساس هستند با و جودی که من درک شعری چندانی ندارم
سلام
اینکه می خندی خوب است اما به چه ؟ بایستی تعمل کرد....
به کشیدن کوله ؟ یا به گناهی که در آن است ؟ متولد شدن ؟ یا فصل مرگ ؟شاید به خاک ؟؟؟؟؟؟؟ اما به نظرم هیچکدام خنده نداشته و ندارد. شاید کارت از گریه گذشته است......
من از حضورم بی خبرم و مثل تو فکر می کنم (بی دلیل) و گذر زمان آنهم با سرعت ابر مافوق به وحشتم می اندازد////
برای چه حضور یافته ام؟ چه خواهم شد؟ دلیل حضورم چیست؟اینها سوالاتی است که ذهنم را آزار می دهد. از طرفی این حرکت زمان هم که فرصت فکر کدن را نمیدهد تا می جنبم بالای دستان دیگران سرود لا اله الا اله ...گوشم را نوازش خواهد داد و بوی کافور مشامم را خواهد آزرد و لباس سفید مخمری بر تن لختم خواهند کرد و عزیزترین کسم خاک عالم بر سرم خواهد ریخت و من فارغ از این ماجرا به یک چیز فکر خواهم کرد چرا؟ کجا؟ دلیل؟ چگونه؟.......؟؟؟؟........؟؟؟؟؟؟
زیاد به خودت فشار نیار می گن مشکی رنگه عشقه
سلام سحر عزیز..
خوشحالم از اینگه برگشتی و دوباره با آپهای زیبات ما لذت ببریم...
خندیدن به حضور بی دلیل زن شاید منطقی تر باشه....
شاد و موفق باشید
سلام
منم دلم تنگ شده واست ... خیلی خوبه که اومدی...
زود به زود بیا
تو می خندی .. و من لرزه می گیرم شاید
از این کوله بار گناه..
یاد بعضی نفرات روشنم می دارد
رزق روحم شده است !
شاید تو هم یکی از او نفرات باشی !
سلام
ممنون که به ما سر زدید !!
متنتون هم عالی بود!!
باز هم بیاین از این ورا!!
همیشه خوش خنده باشید!!
سلام
نوشته های خوبی دارین.
ممنون بهم سر زدین
اینو که تو برام نوشتی با خودم داشتم فکر می کردم که چه بلاهایی سر مامانی و بابایی خودت آوردی که اینقدر مطمئنی... خوب ببینیم که نوبت خودت کی می شه:))
سلام
ممنون که سر زدی
نوشتههای قابل توجهای داری
موفق باشی
سلام
متفاوت می نویسی
و
جالب
ادامه بده
من که خوشم اومد.
vaaaaaaaaaaay alyy bood!doosty neveshtat mesle hamishe mahshar bood
دل منم تنگ شده سحر...
توی این چند وقت میخواستم اس ام اس بدم بهت یا زنگ بزنم اما...
خوبی؟
کوله بار گناه؟!خنده؟سحر نخند به کوله بار گناه نخند...
چون از دل میاد به دل میشینه جالب بود
همه جوره دوست داشتنی ترین مخلوق خدا هستی
دوست دار همیشگی تو
سلام سحر جان
مرسی که بالاخره افتخار دادی و آپ کردی.
راستش اول که این نوشته ات رو خوندم فکرم رفت پیش همونایی که بهت گفتم...
فکر کردم این انتظار میتونه برای مرگ یا تقدیس و تعمید باشه...
که البته فهمیدم اشتباه میکردم !(ببین چقدر فکرم منحرف هست)
بازم ممنون...
روزات ابری...
راستی...
آهنگ وبلاگت خیلی قشنگه...
حضور بی دلیل زن؟؟ قبول ندارم .............
سحرمم دلم برات خیلی تنگ شده !!!!!!!
تو همان سحری؟ که همیشه با کوله پشتی بر دوش برای ما نور و هوای صبح می آورد؟تو همان سحری که ما را از سیاهیها می رهاند؟تو همان دخترکی هستی؟که سحرگاهان دل به دریا زد و رفت،تا به دیاران دورست؟.آری!به گمانم تو همان سحری،زیرا این گل شعر که بسیار زیباست فقط می تواند در باغ سحر بروید.درود بر سحر خانم.ممنون از حضور گرامیتان.شعری زیبا و پر معنی سروده اید.آینده از آن زنان است.بی هودگی و بی دلیلی به هر کس دیگر که خواهی واگذارید.
سلام دوست خوبم
خیلی خوشحال شدم که حضور پیدا کردی!
خوب هستی و خوب بمون!
بای
مهدی
سوته دلان
سلام
ممنون که سر زدی...
نوشته هایت مثل همیشه زیباست و به دل می نشیند...
ولی حضور زن بی دلیل نیست...
موفق باشی.
سلام سحر جان
خوشحالم میبینم یعد از مدتها آپ کردی
واقعا همه ما همینگونه ایم که تو گفتی
واسم دعا کن سحر
دلت شاد
سلام سحر جان
خیلی خوشحال شدم که بعد از مدتها باز شروع بنوشتن کردی موفق و پیروز باشی
سلام سحر خانم ...
از حضور دوباره ات به وبلاگم خوشحال میشم ...
منتظرتم ...
در این انتظار بی اعتبار..
و زندگی چه چیزه بی اعتباریت
سلام سحری خانومی!
خیلی نازگلی بود...
نمی گم قشنگ بود مثل همیشه چون هر شعرت و بیش تر از شعر قبلیش دوست دارم و به نظرم قشنگ تر...
راستی خیلی خوشحال شدم از اینکه هنوز به یادم هستی و فراموشم نکردی
قربانت یک آدم اینجوری!
به به سر کار خانم someone چه عجب از این طرفها چی شد افتخار دادین آپ کردین
داشتم کم کم نگرانت می شدم گفتم حتما لاشه های متعفن کار دادن دستت.
به هر حال از اینکه بر ما منت نهادین و آپ فرمودین کمال تشکر را دارم
سلااااااااااام
ممنون از این که بهم میسری
مزاحم شدم بگم آپم
بیا پیشم
منتظرتم
بای تا های
سلام سحری...
خیلی قشنگ بود...مثل همیشه!!!
دیگه از شعرات ایراد نمیگیرم که چرا غمگینه... یه جورایی هر دفعه بیشتر خوشم میاد...
دارم میام تو خط...نه؟ (چشمک)
سلام سحر عزیزم. خوبی؟
من آپم
منتظرت می مونم عزیزم
موفق باشی