35 زنجبز تقدیر سخن از راز تو می گوید ، نگاه من در انتظار دقیقه های آفتاب ، در صدای رنگین حیات تو آشتی کردن را تجربه می کند . حضور مرگ ثانیه های هستی را مژده می آورد . گل های یاس خاموش هستند . قفس غریبی من زیر اندوه باغچه به مرگ نشسته است . کودک ها ، بادبادک ها را هوا می کنند ، انعکاس شهر در حرکت بادبادک ها ، زنجیر وار تقدیر مرا در آسمان تنهایی رها می کند . |