someone says something

someone says something

someone says something

someone says something

آغازی به شکوه بهار

در هیاهویی سبز

یک دنیا زیبایی نثار تو باد .

مرا بخوان در این تازگی

در این وادی بی پایان ..

 

بهترین حجم زیبایی آرزوی من برای چشمانت...

 

شاد باشی به وسعت زیبایی های خدا

 

سحر

بهار 1387

مرا فریاد مکن

 

 

 

سکوت ناب مرا به چه ارزان می فروشی مرد ؟

در این آسمان ،

مرا رها باید تا اوج

تا بودن ...

تا سرو ....

تا شوق ...  .

چشمانم ؟

دیوانگی زیبایی است ،

سکوتش تقدیم تو باد ...

 

 

 

 

دوستان خوبم پست ؛ نور؛ از قران نیست . نوشته خودم است و همینطور همه نوشته ها .

به وسعت زیبایی ها شاد باشید...

سحر

پدر من یا پدر مطبوعات ؟

 

یکی از نعمت های بزرگ که خدا توی زندگیم به من داد پدرم هست . خوشحالم که عمل قلبش با موفقیت پشت سر گذاشته شد و حالا با خیال راحت می تونه دوباره پشت میزش بشینه و به نوشتنش ادامه بده ... به وجود همچین پدری افتخار می کنم ...

 

گفت و گوی ایسنا با پدر روزنامه نگاری نوین فارس (سیروس رومی)

لطفا در یادداشت قبلی نظر بگذارید

نور

 

و آیات مقدس را بنگر.

چگونه می توانی به تمسخر بنشینی ؟

آنگاه که به تولدی پنهان تو را آشکار می سازد !

آسمان را در دستانت لمس می کنی ....

زمین را بر فراز دشتها می بینی .....

و باز ،

مرگ خورشید را در امتداد شب فراموش خواهی کرد  ؟

نفرین هر آنچه سیاهی است بر تو باد .

مگر بیدار شوی

و قدرت مطلق، پیروزمند در انتظار توست ...

 

 

دو سال گذشت .....

زمان زود می گذره ...

اینجا هم ۲ ساله شد ....

بی اعتبار ترین انتظاررا فریاد

 

می خندم

به کوله باری که از گناه به دوش می کشم .

به تولدی در فصل مرگ .

به فریاد خاک  

به حضور بی دلیل زن .

ناگاه ...

 می خزد بر تن برهنه حقیقت

صدای وحشت آور گذر زمان

در این انتظار بی اعتبار.