هوا سرد بود به خاطر همین گرمی دستهات را خوب یادم هست
دستم را گرفته بودی
مثل همیشه نگاهت تنم را می لرزاند و بیشتر من را به راهی که به اشتباه رفتم آگاه می کرد .
لبخندت به من امید می داد . میدانستم آمدی تا راه برگشت را نشانم دهی .
اون نور زیاد ...
نمی خواستم بری . دلم برات تنگ می شد .
می دانم زود در عالم بودن ملاقاتت می کنم ..
مثل همیشه زیبا و قابل تحسین...!یه جورایی انگار منم داری به انتظار دعوت می کنی!در حالی که بی نهایت نگرانم نگران خیلی چیزا......مراقب باش
کلک قرار بود بعد امتحان سخته آپ کنی هااااا
خوب خیلی خوبه خوشحالم زودتر آپیدی
اول نشدم ولی دومم بد نیست!
خیلی قشنگ بود . . .
بابای
به نوع نگازشتون تبریک میگم قشنگ مینویسین به من هم سر بزنین
عزیزم غربونت بشم یک بخند
سحر خانم نمرت ۲۰ زیبا بود و حتما بهتر از این هم میتونی باشی.
ااا اینجا چقدر عوض شده. خوفیههههه... ولی کارت درسته خوب رسیدی بهش
آخیی
آلبالو اینجاست می بوستت که آرامشت بیشتر شه گل من
نوشته قشنگی بود. ولی آخرش حس امید به آدم نمی داد
نمیدونم چرا٬اما گریم گرفت...
سلام
زیبا بود تقریبا
تبادل لینک و لوگو؟
رویاها اگر واقعیت داشتند چقدر زیباتر می شدند. می دانی وبلاگت را که باز کردم یک متن تبلیغاتی بالای نوشته ات بود. عکس یک اسکلت. تیتر نوشنه ات را که خواندم دلم لرزید و نگرانت شدم. نوشته ات که تمام شد نفس راحتی کشیدم.
روی ضربدر تبلیغ با غیظ کلیک کردم.
ممنون که خبرم می کنی.
یه نگاه، به محیط وبلاگ ات بنداز داداش ( یا همشیره).
آدم، قبض روح می شه تا بیاد و مطلب رو بخونه و نظر بده و در بره.
---------------------
ممنون که سر می زنین. ممنون که نظر می دین. ممنون که روابط عمومی خوبی دارین و خبر می دین.
مطلب آخری تون، دلگرم کننده بود.
سلام زندگی همیشه ماندن است نه رفتن با یار پس بمانیم ولی نه با غم اخه ارزشش رو نداره
این خواب بوده ؟ یا یک فکر ؟ یا یک خیال ؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام...
کاش واسه همیشه دستهات گرم میموندند ، کاش این دستها همیشه مال من بودند ، لحظه ى نیازم دستم تو دست بود . رفتن و اومدن دوبارت منو زجر میده ، استقرار روحى ازم سلب میکنه ....
+++++++++++++++++
نمیدونم... حسن میکنم خیالت ... فکرت ... احساست شبیه اون میمونه که من حسشو میکنم . حس میکنم درکت میکنم ....
ممنون که سرى به من میزنى ، و مرسى از لینک .
موفق باشى
نه من مشهدی هستم در ضمن ممنون که به منم سر زدید با اجازه لینکتون میکنم تا بتونم همیشه بهتون سر بزنم
نه من مشهدی هستم در ضمن لینکتون میکنم تا بتونم همیشه از متن های زیباتون استفاده کنم
لبخندت به من امید می داد اما امیدی واهی
کاش می دانستی :
امید کردن بدتر از ویران کردن است...
این تبلیغات سایت خیلی باحالن. اول سایتت رو که باز می کنم همون بالا وسط اینهمه سیاهی خفن و جوگیر یه دفعه یه تبلیغ نارنجی از یانگوم باز می شه ( نیشخند). مردشورشون رو ببره که همه چیزو کردن پولی.
. . . .
پست جدیدت هم قشنگ بود. قبلی رو بیشتر دوست داشتم البته . اینم گفتم چون نظر واقعیم بود. آخه از انتظار خیلی خوشم نمیاد. کلافه می شم. یاد بچگی هام و یه مطب بزرگ شلوغ می افتم با عکس یه دختر بچه با کلاه پرستاری که داره می گه هیس. من دامن چین پلیسه قرمز پامه با جوراب توری و کفش تق تقی و پاهام از جایی که رو صندلی نشستم به زمین نمی رسه و تو هوا همینجوری تابشون می دم. تصویر کلی که از انتظار دارم اینه. واسه همین ازش خوشم نمیاد.
. . . .
مرسی که سر زدی و هوارتا محبت داشتی. بوس بوس
وقتی باد توی موهایت می پیچد احساس می کنم زیباترین زمان برای تجربه با تو بودن را در اختیارم می گذارد .
مراقب خودت باش
می دانم که می توانی در زندگیت موفق باشی . عجله نکن
سلام. اگه جایی هستی که پنجره داره و پنجرش رو به خیابونه. از پنجره به بیرون نگاه کن. ماشینا تو خیابون دارن حرکت می کنند . آدما تو پیاده روها تو جهات متفاوت در حرکتند . چهره های آدما باهم متفاوته . قیافشون . ظاهرشون . تیپشون . شخصیتشون . ماشینا هم همینطور مدل هاشون فرق می کنه. ولی تو ار پنجره بیرون و نگاه می کنی و همه رو یک جور می بینی . پژو و پراید . دختر و پسر و یکجور می بینی . ولی هنوز امید داری که توی این محیط این شهر این جمع یک نفر هست که با بقیه فرق می کنه . صداش یکجور دیگست . چهره اش جذابه . شاید اون هم به تو یک جور دیگه نگاه می کنه و یا شاید اون هم تو رو مثل بقیه ماشینا و ادما می بینه. گاهی خودتو براش لوس می کنی. گاهی بهش بی محلی می کنی و گاهی تلاشی می کنی که به دستش بیاری ولی فکرش و بکن شاید یک روز از این شهر بره وتو بمونی و ماشینا و آدمای یکجور و یک شکل. دنیا چه ارزشی می تونه داشته باشه؟؟؟ وقتی اون یک فرد وجود نداشته باشه . فکرت همیشه با اونه . گاهی خوابش و می بینی . گاهی براش گریه می کنی و از اینکه دیگه نمی تونی به دستش بیاری احساس حقارت و پوچی می کنی . خیابون همونه . ادما هم همینطور . فقط اون یک نفر نیست. اون یک نفر کجاست؟؟؟
اصلا انتظار را دوست ندارم. تو چه جوری میتونی منتظر بمونی؟
انتظار اگر چه سخت، اما شیرینه. من هم منتظرم. امیدوارم به پایان برسه.
غمناک بود... هیچ چیز بدتر از انتظار نیست. منم دچارشم...
راستی نگران سیبا نباش... با خیال راحت بخورشون. اونا خوشحال میشن تو دهانت شهید بشن... من بهت اطمینان میدم. آخه نمایندشونم.
شاد باشی.
لینکتو میزارم تو وبلاگم. (چشمک)
وبلاگت ترسناک شده...حرفهاتم بوی یاس میده...خلاصه داری خطرناک میشی...
سلام
عزیزم انتظار کشیدن رو دوست ندارم ...
اما تو ایقدر با احساس مینویسی که از این انتظاری که نوشتی خوشم اومد
شاد باشی و سر افراز
ساهاست از زندگیم رفته ای پس چرا هنوز تک تک اندیشه هایم از بوی تو لبریز است..
این چندمین باران است که می بارد و نمی آیی
هنوز هم خیال آمدن نداری؟
دلم، دستم، دفترم تشنه مانده است
بیا و ببار بر تنهاییم
عمیق و زیبا بود
یه سری بزن به روزم
همه ی ما همیشه منتظریم عزیزم....
امیدوارم که انتظار همه به خصوص مال تو خیر و خوش باشه...
می بوسمت و بهترین آرزوها رو برات دارم....
سلام
فکر میکنم موضوعی رو که واسم تو کامنت نوشتی٬ مسئله خیلیها بوده باشه و کمی تا قسمتی مشکل خودم هم بوده است. تو فکرمه که هفته دیگه راجع بهش بنویسم.
ــــــــــــــــــــــ
چه کیفی میده دستان گرم در هوای سرد ...
انتظار خوب است اگر به سرانجام برسد و از انتظار است که قدر مهربانمان را بیشتر میدانیم....و چقدر تلخ است انتظاری که پایانی نداشته باشد.
دوست گلم...گرمی دستها همیشه نشان از یک عشق ناب و حرارت قلقلک آور نیست...
اگر بخواد برگرده...حتما برمیگرده .... و امیدوارم که انتظار قشنگت بیخودی به هدر نره.
دل تنگ و کوچولوی تو شاید به زودی ملاقاتش کنه...به ندای رویاهات گوش بده
برای حس گرمی یک دست نیازی به سرمای هوا نیست یقین دارم...
ممنون از حضورت
نکنه نیاد ؟ بعد اینجوری اون قلب خوشکلت میشکنه.
نمی دونم چی شد سر از اینجا در آوردم . اما فکر نمی کنم دیگه هم بیام . آخه شب خوابم نمی بره .
قبول داری که ترسناکی ؟
اصلا به من ربطی نداره .
راحت باش .
بای
یک تصمیم مشترک
یک حس مشترک
...
درک میکنم
آه آه آه! چقدر اینجا تاریکه؟! چشم جایی رو نمیبینه.
بابا تریپ مشکی!
تو چرا هر چند وقت یه بار تغییر فاز میدی. حالا هم که زدی تو خط شعر سپید -نمیدونم شاید هم سیاه-!
کسی که راهی را با عشق می پیماید،هرگز راه را تنها نپیموده
دوست خوبم ،امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشی
سلام
این لینک موزیک وبلاگم :
http://kaviir.persiangig.com/audio/golesang_satar.mid
اصلا قابلی نداشت
(:
با مدعی محال است اسرار عشق گفتن
چنان که با تقلا در کیسه زباله
خورشید را نهفتن
یک شب ستاره ای خرد فریاد زد
که ای ماه تا چند خودنمایی
آنگاه ماه غمگین با دست خورشید را نشان داد
یک شب ستاره ای خرد از فرط خستگی مرد
سلام
خیلی خوشحالم که می شنوم شوهرتو دوست داری..امیدوارم خوشبخت شی...این آرزوی قلبی منه
غمهات کوتاه
دلت شاد
سلام . خوب هستی؟ دفتر عشق آپدیت شد. منتظر حضورت هستم. شاد باشی . در پناه حق .
ای تو که خون عاشقی را در رگهای سرد و خشک من جاری ساختی، ای که نفسی دوباره به زندگی من دادی، ای که حال و هوایی دوباره به دنیای عاشقی من دادی، با من بمان تا دیگر بر نام عشق لعنت نگویم، بمان تا دیگر عشق را در ذهنم پوچ و بی هویت ندانم!
همین خودش خوبه
امید به عالم بودن
امیدوارم باز هم وبلاگت رو رنگی ببینم
سلام
لینکتون رو گذاشتم
webloge jalebi dari sari be ma ham bezan
www.defectorsat.blogsky.com
+
آنتی پروکسی
ابری ترین هوا رو
تو چشم تو می بینم
مثل همیشه عالی بود
انتظار سرچشمه امیده..همیشه منتظر باش و امیدوار
سلام سحر خانوم
نوشته قشنگی بود.منتظر پستهای زیبای بعدیتون می مو نم؛
ضمنا خوشحال میشم با اون قلم شیوای خودتون چند خط برام به یادگار بگذارید.
گل سنگ ؟
تو اون سحر قدیمی نیستی ؟
بگوکه سحر شاد و مهربون باز هم بر می گرده!!
بگو باز هم اینجا می خنده !!
سحر با خودت داری چیکار می کنی ؟
تو حتی چشمهات را روی اونهایی که دوستت دارن بستی.
شاید نبینیشون اما نگرانت هستن .
به خودت بیا .
اشکم را در آوردی اول صبحی .
در انتظار لبخند تو .
میدونی کلا زندگی سنگینه....ما آدما سنگینش کردیم
به زودی او را خواهی دید ..
چراکه او از توی بی تاب تر است برای نشان دادن چیزی که باید داشته باشی ...
و از آن توست ............
برای وصله پینه دلت باید خودت دست بکاربشی.
شاد باشی
.
.
منتظرت می مانم